سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2

جنگل هلی دار با هوایی مه گرفته یکی از دیدنی ترین نقاط سواد کوه است که بخش وسیعی از آن دارای جنگلی متراکم و متنوع با درخت‌هایی نظیر راش، افرا، توسکا، ملج و نوع کمیاب درخت سردار یا سرخدار می‌باشد. جنگل‌های بکر در مناطقی که میان بومیان و اهالی پرتاس خوانده می‌شوند دارای مسیرهای سخت و دشوار بوده ولی به لحاظ قرار گرفتن در ارتفاعی خاص، همواره در پوششی از مه قرار داشته و مناظر بدیعی را پدید می‌آورند. در میان این نوع از جنگل‌ها نیز دره‌های زیبا، به همراه نهرها، آبشارها و چشمه‌سارهای متعدد، خودنمائی می‌کند. وجود درخت‌ها و درختچه‌های منحصر بفردی مانند سف، تل، تلکا، زرشک، الاش و لازه بهمراه گیاهان میوه‌دار وحشی مثل ازگیل، ولیک، زالزالک، گالش انگور، سولی و ته دونه، بر جذابیت نواحی جنگلی سوادکوه افزوده است. در این میان جنگل هلی دار در فاصله 220 کیلومتری تهران قرار دارد، این جنگل با درختانی سرسبز و بلند قامت و هوایی خنک و دلپذیر دل هر بیننده‌ای را می‌رباید. برای گذران یک روز مفرح در طبیعتی اغلب مه‌گرفته، پیاده‌روی و کوه‌پیمایی در جنگل‌های کاملاً بکر و انبوه سوادکوه در روزهای آخر هفته خالی از لطف نیست. در این جنگل پیاده‌روی و کوه‌پیمایی متوسط بین 2 تا 4 ساعت، زمان می‌برد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

یک برنامه مستند حیات وحش نشان مى داد یک گروه محقق یک سری لاشه مرغ را داخل یک توری گذاشته بودند و چند گودال به فاصله های 10-20 متر از هم حفر کرده بودند. بعد از مدتی یک روباه آمد و کمی بو کشید و یک مقدار لاشه ى مرغ ها را جابجا کرد و رفت.

کارشناسان تیم با استفاده از یک روبات جرثقیل توری را جابجا کردند و آوردند در گودال دوم و مخفى اش کردند و با یک مایعی که اسپری کردند، اثر بو را از بین بردند. تقریبا نیم ساعت بعد همان روباه و 7-8 تا روباه دیگر آمدند سر گودال اول و هر چه گشتند مرغها را پیدا نکردند. هر چه زمین را بو کردند فایده نداشت و آن 7-8 تا رفتند و این روباه اولی دوباره شروع به گشتن کرد. جالب این بود که مدام با سرعت می گشت و بعد سرش را بالا می آورد و به دوستانش که داشتند دور مى شدند نگاه می کرد و دوباره بو می کشید.

محققین کمی روی گودال دوم را باز کردند تا حدی که روباه مرغ ها را دید. این دفعه روباه یکی از مرغ ها را با دندان گرفت و با خودش برد.

تیم کارشناس آمدند و دوباره همان کار را تکرار کردند و توری را به گودال سوم بردند و بوى مرغها را با اسپرى پاک کردند.

روباه ها وقتی دوباره رسیدند، هر چه گودالها را گشتند و هر چه زمین را بو کشیدند، چیزی نبود و دوباره رفتند.

دوربین روباه اول را نشان داد که این بار دیگر جست و جو نکرد و رفت داخل گودال دوم دراز کشید و به حالت خوابیده ماند.

چند دقیقه ای صبر کردند و دیدند خبری نیست، نزدیکش رفتند و چک کردند، دیدند کاملا مرده!

جالب این بود که عکسها و آزمایشات نشان داد این حیوان بر اثر یک شوک عصبی سکته کرده و مرده.

روباه که نماد مکر و حیله گری در حیوانات است، وقتی احساس مى کند صداقتش بین دوستانش از بین رفته، سکته می زند و می میرد، از خجالت می میرد. و چقدر زیادند کسانی که روزی هزاران دروغ به زبان مى آورند، بعد جالب اینکه حتی وقتی دروغ هایشان آشکار مى شود، راست راست راه می روند و اصلا و ابداً هم خم به ابرو نمى آورند و اسفناک تر اینکه باز هم تکرار، تکرار و تکرار...

چقدر زشت است که انسان به جایی برسد که حیوانات از او در کرامت اخلاقی پیشی بگیرند(...اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک همالغافلون. اعراف/179)


نظر()

  

بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد 

هلال عید به دور قدح اشارت کرد

ثواب روزه و حج قبول آن کس برد 

که خاک میکده ی عشق را زیارت کرد

سلام بر تو ای بزرگ ترین ماه خدا و ای عید دوستان خدا

سلام بر تو که پیش از آمدن در آرزوی تو بودیم و پیش از رفتن از اندیشه ی فراقت محزونیم.

سلام بر تو که دیروز چه سخت به تو دل بسته بودیم و فردا چه بسیار به سوی تو مشتاق

( صحیفه ی سجادیه )

با آرزوی قبولی طاعات و عبادات در ماه مبارک و مقدس رمضان ، ماه تزکیه ی روح و تهذیب نفس و تنویر قلوب ;

فرارسیدن عید سعید فطر، جشن وارستگی و بازگشت به فطرت اصلی و پاک، حس رهایی از عادت ها و وابستگی ها را به همگان و به ویژه کسانی که با دستانی پر از آگاهی و معرفت الهی ماه مبارک رمضان را پست سر گذاشته اند، تبریک عرض می کنم. 


نظر()

  

مهار استرس کار بسیار سختی است و همیشه و در هر زمانی ممکن نیست، اما نوعی تکنیک آرام سازی بدن می تواند در سخت ترین لحظات فرد را آرام کند.

کارشناسان به افرادی که به دلایل مختلف دچار استرس و هیجان هستند و بر اثر آن با مشکلاتی چون افزایش ضربان قلب، بر هم خوردن ریتم ضربان قلبی، افزایش تعریق بدن، پریدگی رنگ پوست، لرزش صدا، افت فشار خون، لرزش بدن بویژه دست ها و تنفس کوتاه و نامرتب مواجه هستند توصیه می کنند در کنار تمامی موارد درمانی و کنترلی از تکنیک کنترل تنفس نیز استفاده کنند. 

گفتنی است، در شیوه کنترل تنفس برای رفع استرس به ازای هر دم دوبرابر بازدم باید توسط فرد انجام شود ، یعنی با هر بار تنفس به میزان دوبرابر با استفاده از خروج هوا از بینی و دهان به بازدم پرداخته شود. 

اگر دم فرد به طور مثال، چهار ثانیه به طول می انجامد، بازدم تنفس او باید با استفاده از این شیوه حدود هشت ثانیه به طول بینجامد و با تکرار و تمرین به تدریج تا 16 ثانیه نیز افزایش یابد. 

بررسی ها نشان می دهند، اساس این شیوه در تغییر سیستم بدن از حالت سمپاتیک به حالت غیر سمپاتیک است که به حالتی که فرد در حال استراحت و خواب است اطلاق می شود. تحقیقات نشان می دهند در زمان استرس سیستم عصبی بدن افراد تحریک می شود و در نتیجه عوارض مختلفی به لحاظ روحی و جسمی در فرد ایجاد می شود. با استفاده از این شیوه تنفسی ضربان قلب کند می شود و عضلات بدن شل می شوند و مغز به اشتباه بدن را آرام می کند زیرا فکر می کند فرد در حالت خواب و استراحت است، و در نهایت فرد به بازیابی از حمله هیجان و استرس دست می یابد. همچنین این شیوه تنفسی می تواند برای کاهش علائم سردردهای میگرنی و کمک به توقف اسپاسم های عضلانی و گرفتگی اعضای بدن موثر باشد. 

افراد می توانند از این شیوه در زمان هایی که دچار استرس فراوان هستند استفاده کنند و با چند بار تکرار این عمل ضربان قلب آنها آرام شده و می توانند در موقعیت استرس زا بهتر فکر کنند. البته این شیوه درمان کامل استرس نیست و فرد بویژه در صورت داشتن حالت استرس مزمن باید از مشاوره با متخصصان و روانشناسان بهره بگیرد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

من از جنگ و دعوا متنفرم. چون هیچ عاقبتی در هیچ نزاعی ندیدم. به زعم من جنگ و نزاع محصول ناتوانی انسانها در انجام مذاکره ، گفتگو و رسیدن به توافق برنده – برنده است، شاید اختلاف و دعوا و مشاجره  ریشه در خودخواهی داشته باشد و شاید ریشه در ناتوانی و ضعف انسانی. هر چه باشد نزاع و دعوا نسبتی با توانمندی و اقتدار و خردورزی ندارد.

بی شک مشکل اصلی در تعارض نیازهای اساسی ماست.

ما 5 نیاز ژنتیک داریم که عامل اصلی رفتارهای خرد و کلان ما از کودکی تا لحظه مرگ است. از میان این پنج نیاز که عبارتند از : 1) نیاز به عشق و احساس تعلق، 2) نیاز به آزادی 3) نیاز به تفریح، 4) نیاز به بقاء و 5) نیاز به قدرت ، ما در بیشتر مواقع برای ارضاء نیاز به قدرت و شخص خود دچار مشکل می شویم.

قدرت به عنوان نیاز منحصر به فرد انسان است. البته حیوانات نیز ممکن است برای انتخاب جفت گاهی قدرت نمایی کنند، زیرا این نیاز در ساختار ژنتیکی آنها نیز وجود دارد. یا ممکن است برای بدست آوردن غذا یا دفاع از قلمرو خود بجنگند، اما این جنگیدن بخاطر این نیست که باور دارند تمام حق با آنهاست و دیگران بر باطل اند.

ظاهرا در جامعه کوچک کنونی، ما برای ارضاء هر پنج نیاز خود کم و بیش با مشکل روبرو هستیم، ولی باید یاد بگیریم که بدون سلب قدرت یکدیگر، نیاز به قدرت و تشخص و احساس مهتری خود را ارضاء کنیم. از آنجائیکه سالهای زیادی ما در این جامعه به همین منوال رفتار کرده ایم و هر کدام با تخریب چینه دیگری چینه خود را ساخته ایم، بعید بنظر می رسد که بتوانیم با در پیش گرفتن رویه های قبلی این مشکل را به راحتی حل کنیم.

در این شرایط پیش آمده، تحت تاثیر نیاز به قدرت، حمله و رفتارهای قطع پیوند را در ارتباط با یکدیگر اعمال می کنیم و خواسته یا ناخواسته درگیر یک نبرد و دعوای برون گروهی و حتی درون گروهی و گاهی خانوادگی خواهیم شد. 

هنوز برخی همچنان به یکدیگر دندان تیز نشان می دهند. بنظر من اگر چه نیاز به قدرت در ژن های ما تعبیه شده است و حق مسلم هر یک از ماست که این نیاز خود را ارضا کنیم، ولی باید آن را بصورت اخلاقی ( نه به هزینه دیگران) و بصورت موثر ( نه به هزینه هنگفت خودمان) ارضاء کنیم. جنگ و منازعه قدرت به عنوان نمادهای کنترل گری در ساختار ژن های ما وجود ندارد و یک رفتار انتخابی است ، نه یک نیاز بشری.

اگر چه تقریباً همه مردم وقتی با یکدیگر دچار مشکل می شوند، از کنترل بیرونی و رفتارهای قطع رابطه استفاده می کنند ( انتقاد، سرزنش، تهدید، تنبیه، حمله، مقایسه، باجدهی، انکار و نادیده  انگاشتن و ...)، من عمیقا معتقدم که جامعه کوچک ما می تواند یاد بگیرد که کنترل درونی ( مذاکره ، مصالحه، گفتگو بر سر اختلافات و توافق برنده -  برنده ، حمایت ، اعتماد و فرایندهای سالم حل تعارض) را جایگزین کنترل بیرونی و منازعه قدرت کند.

افزون بر این ، توجه داشته باشیم که ما نیاز مهم دیگری بنام نیاز به عشق و احساس تعلق داریم که ملاط و چسب محکم تمام روابط انسانی ما است. من هر چه فکر می کنم نمی توانم دلیل قانع کننده و اخلاقی پیدا کنم که این دعوت را نپذیریم. 

ما و بویژه بزرگان و زعمای ما، همگی باید تلاش کنیم تا بیشتر از آنکه خود را شایسته نشان دهیم، کارها را بطور شایسته ای انجام دهیم. موفقیت خود را همانند مسابقه نبینیم، که در آن قدرت و امتیاز و محبوبیت کسب کنیم ، بلکه با تمرکز روشن تر بر آینده، از یک طرف منفعت همه را در نظر بگیریم و از طرفی در جهت هدف بلند مدت جامعه خود گام برداریم واین میسر نیست مگر از مسیر دوستی، تعاون، مشارکت و همکاری و عمل اخلاقی. 

از تهی سرشار، جویبار زندگی جاری است

چون سبوی تشنه

کاندر خواب بیند آب

و اندر آب بیند سنگ

دوستان و دشمنان را می شناسم

زندگی را دوست می دارم

مرگ را دشمن.

(شعر از اخوان ثالث)


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

_  ارتقای سطح کیفی وجود 

_  ترک عادت(ترک اعتیاد) و اصلاح نرم افزاری وجود 

_   پرداخت زکات و جلوگیری از حسرت زدگی در جامعه 

_   سلامتی فردی  و ایجاد شعور مثبت 

_  افزایش توجهات معنوی در  جامعه وایجاد زمینه مساعد برای رشد معنوی جامعه (توسط قانون روح جمعی)

_  رسیدن به حقیقت رمضان، قرار گرفتن درتابش نور شدید

 فیض الهی و نتیجه آن اشراق و ادراک

_  جلوگیری از نفوذ شیاطین(موجودات غیرارگانیک) به وجود انسان

_  درک وجه الله و رعایت تعالیم دینی. 


نظر()

  

ما در شب نا آگاهی قرار داریم. انسان را در این ظلمت قرار داده اند تا از ظلمت، خودش را به نور برساند. در این ظلمت و تاریکی است که ما باید به قدرشناسی (شناخت قدر خود و هستی) برسیم.

یعنی باید از ظلمت به سوی نور حرکت کنیم (من الظلمات الی النور). اگر در روشنایی چراغ ببینیم که هنر نیست. هنر این است که در ظلمت (تاریکی شب) بتوانیم گمشده خود را پیدا کنیم. یعنی راهمان به سمت نور را بیابیم. 

آنچه در عالم هستی وجود دارد قدر و منزلتی دارد و قرار است ما این قدر و منزلت را که منجر به درک قدر الهی میشود، در ظلمت و تاریکی پیدا کنیم. آنجا که خداوند به ملائکه فرمود: «انی اعلم ما لاتعلمون»، اشاره به همین افتخار آفرینی بود.

دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند 

واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند 

چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی

 آن شب قدر که این تازه براتم دادند

قرار است به آب حیات برسیم که همان آگاهی الهی است و قرار است درآن ظلمت شب به آن دست پیدا کنیم.

هنر ما این است که ما را دراین ظلمت قرارداده اند و ما در این ظلمت میتوانیم آب حیات را پیدا کنیم.

آب حیات، همان آگاهی است که میتواند  مسیر نور را به ما نشان بدهد

پس چه چیزی باید پیدا کنیم؟آب حیات.

اگر آب حیات پیدا شود، چه میشود؟مسیر زندگی انسان عوض میشود و به سلامتی دل و اندیشه دست می یابد (سلام هی حتی مطلع الفجر).

برای رسیدن به این آگاهی، باید ارتباط انسان (به عنوان یک جزء) با عالم ملکوت (به عنوان کل) برقرار شود.

باید فضایی به وجود بیاید تا این اتفاق خاص بیفتد. آن فضا و شرایط که انسان را برای رسیدن به قدر مهیا می-کند، رمضان است.

 به همین دلیل، قدر در دل رمضان است.

هر لحظه ای اعم از شب و روز میتواند لیله القدر باشد؛ چه در ماهی که رمضان نام دارد وچه در ماه¬های دیگر.

 لیله القدر برای هر کسی زمانی است که به شناخت منزلت خود و هستی پی برد و قدر الهی را درک کند.

اما چرا شب خاصی را در ماه رمضان به این نام قراردادند؟ به خاطر اینکه رسیدن به قدر در رأس اهداف رمضان است و به این ترتیب،همه حداقل سالی یک بار به یاد این می افتند که باید به شب قدر خود برسند.

رمضان میتواند فرد را سبک کند تا آماده جهش شود. کسی که ترک اعتیاد و وابستگی کرده، برای این جهش آماده و مستعدتر است. 

ماه رمضان و لیله القدر گردش دارد و در همه فصول و همه ایام قرار میگیرد. خود این چرخش وحرکت در فصول مختلف نشان میدهد که برای رسیدن به تحول مورد نظر، نباید خودمان را به زمان خاصی محدود کنیم.

 ممکن است یکی از ترفندهای شیطان این باشد که مارا معطوف می کند به شبی خاص؛ به طوری که فکر میکنیم فقط در این شب امکان دریافت فیضی خاص است 

و یا با دید فیزیکی منتظر مواجهه با ملائکه هستیم و وقتی صبح شد و دیدیم خبری نشد، میگوییم خوب! شب قدر امسال هم گذشت. به این ترتیب، تا سال بعد در غفلت به سر میبریم و شاید سالهای سال، به همین صورت، رمضان را از دست بدهیم.

در صورتی که ماه رمضان و شب قدر پیامبر (که در آن قرار گرفته است)، برای ما یک یادآوری است تا با استفاده از برکاتی که روح جمعی در این زمان¬ها ایجاد میکند، به رمضان و شب قدر خودمان برسیم.

بنابراین، اگر این ایام و این شبها گذشت و به معرفتی که باید میرسیدیم، نرسیدیم، نباید فکر کنیم که در زمانهای دیگر نمیتوانیم به نتیجه برسیم.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

با کمک کردن به دیگران می توانید راه طولانی کمک به خودتان را طی کنید.

نتایج مطالعات نشان داده است که فعالیتهای خیرخواهانه و داوطلبانه می توانند سبب افزایش شادکامی و بهداشت روان، کاهش افسردگی و داشتن عمر طولانی شوند.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

انسان یک حیوان اجتماعی است که منافع گروه را بر منافع خودش ترجیح می دهد؛ و می داند که وقتی گروه قوی باشد؛ منافع او هم تأمین می شود. این همان ضرب المثلی است که می پرسد: " دوست داری سر مارمولک باشی ، یا دم شیر؟"... زیرا گرچه سر مارمولک و دم شیر یک شکلند؛ مارمولک با یک دمپایی له میشود حتی سرش، ولی شیر... می گویند با دمش هم نباید بازی کرد؛ خطر دارد! انسانی که اجتماعی شده ، انسانی است که ترجیح می دهد دم شیر باشد تا سر مارمولک؛ و در نتیجه منافع جمع را هم بر منافع خودش ترجیح می دهد؛ و می داند که آن جمع حمایت موثرتری از او می کند. در چنین وضعی این گفته مصداق پیدا می کند که: "یک نفر برای همه ، همه برای یک نفر"!

 

حال با این نگاه به اجتماعی شدن، به جامعه ی خودمان نگاه کنیم؛ چند در صد افراد اجتماعی شده اند؟!.... آدمی که اجتماعی شده باشد از محل "ورود ممنوع" داخل نمی شود برای اینکه زودتر برسد؛ "پارکینگ ممنوع" پارک نمی کند؛ از سرعت مجاز تخلف نمی کند! آدم اجتماعی می داند که اگر چه رعایت یک آیین یا یک دستورالعمل جمعی به ضررش باشد؛ در دراز مدت، این قوانین منافع او را تأمین می کند.

یک نویسنده ی آمریکایی در کتابی به نام "مدیریت در ژاپن" بیشتر ساختارهای مدیریتی ژاپن را بررسی کرده و چند خاطره ی مرتبط با این موضوع  هم تعریف کرده است. او در یکی از این خاطرات می گوید:  "در خیابان راه می رفتم؛ یک ماشین میتسوبیشی کنار خیابان پارک شده بود؛ دیدم مردی آمد؛ دستمالش را در آورد و ماشین را پاک کرد و شیشه هایش را هم مرتب کرد؛ بعد دستمالش را تا کرد و در جیبش گذاشت و رفت در صف اتوبوس ایستاد! کنجکاو شدم که این مرد با اینکه ماشین دارد چرا می خواهد اتوبوس سوار شود و حالا اگر هم که نمی خواهد با ماشینش برود چه لزومی دارد که ماشینش را تمیز کند و بعد در صف اتوبوس بایستد؟!... بالاخره جلو رفتم و پرسیدم که چرا با ماشینش رفت و آمد نمی کند. مرد گفت برای اینکه ماشین ندارد! به او گفتم اما من خودم دیدم که شما آنجا آن ماشین...؟!! گفت بله، درست می گویید؛ من آن را تمیز کردم ولی ماشین، ماشین من نیست! من کارگر کارخانه میتسوبیشی هستم؛ دیدم که میتسوبیشی ما، در خیابان زشت به نظر می آید؛ و این به میتسوبیشی ما آسیب می زند. دیدم من که وقت دارم؛ کاری هم ندارم؛ دستمالم را در می آورم و تمیزش می کنم؛ شیشه هایش را... آینه هاش را... گفتم این کار را می کنم؛ به خانواده ام هم کمک می کنم!!!" این یک موجود اجتماعی است.

اگر کسی بخواهد در ژاپن خودش را معرفی کند؛ نمی گوید من، مثلا دکتر... از انجمن... هستم؛ اگر چنین چیزی بگوید دیگران او را آدم بی آدابی می دانند؛ پس می گوید من، از انجمن ....، دکتر .....! یعنی اول گروهی را که به آن تعلق دارد معرفی می کند؛ بعد خودش را. این یعنی اگر  کسی گروه نداشه باشد؛ هویت ندارد! بنابراین اگر که خانه دار هم هستند یک NGO خانه داری تأسیس می کنند؛ و خود را این طور معرفی می کنند: "من از NGO محله....خانم .....هستم". یا از سازمانی می خواهد که اجازه بدهند هفته ای دو ساعت بیاید و تایپ های غیر محرمانه شان را انجام دهد؛ فقط برای اینکه برای معرفی خود بگوید: "من از شرکت فلان ...فلانی هستم". یعنی انسانی که هویت اجتماعی ندارد اصلا به عنوان یک انسان شناخته نمی شود و هنوز  اجتماعی نشده است. 


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

مشخصات مدیر وبلاگ

دکتر خسرو محمدی [60]

متخصص رواندرمانی و مشاوره، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه علوم رفتاری
ویرایش

لوگوی دوستان













ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ