سفارش تبلیغ
صبا ویژن

از فردا فصل دیگری از کتاب زندگی هر یک از ما آغاز می شود...

و یک سال بر تاریخ زندگی و تجارب ما افزوده خواهد شد...

برخی، 29 اسفند که می شود دو عید دارند:

- احساس رضایت و خوشحالی از سالی که تمام شد.

یکسال گذشته ی آنها برایشان دقیقا یکسال بوده است؛ نه کمتر، نه بیشتر. نه حسرتی برای آن دارند و نه آرزویی.

- احساس رضایت و خوشحالی از فرصت جدیدشان، به نام سال نو.

ازینکه میتوانند بار دیگر نو شوند...

عید، به نو شدن ماست؛ و گرنه، چه ما باشیم و چه نباشیم، هم لباس ها نو می شود، هم طبیعت نو می شود، هم بهار می آید، و هم بازارها و دید و بازدیدها پر رونق خواهد بود.

هر چیزی می‌تواند بهانه ای و فرصتی برای رشد ما باشد، یا مانعی برای اینکه جلوی رشد ما را بگیرد؛

این ماییم که انتخاب می‌کنیم...

ماموریت ما در زندگی « بدون مشکل زیستن نیست»

با انگیزه زیستن است .

فرصتهای زندگی را قدر بدانیم .

زندگی آنقدر ابدی نیست که هر روز بتوان مهربان بودن و عشق را به تأخیر انداخت.

شاید فرصت ها هرگز تکرار نشوند.

الهی در سالی که پیش روست حالمان، اخلاقمان، اهدافمان، و کردارمان را نو کن.

آنچنانکه، در سالهای دیگر، همین عیدهایمان، جزو حسرت هایمان نشود...

اصل حالتان نیک و احوالتان بخیر ...

پیشاپیش آغاز بهار طبیعت و فرارسیدن سال 1398 را خدمتتان تبریک عرض می کنم...

     خداوند گیتی پناهتان باد             زمین و زمان نیکخواه تان باد


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

زندگی نامه ما در پنج فصل:

فصل اول: در خیابان قدم می زدم، یک چاه عمیق پیش رویم قرار گرفت. در آن می‌افتم، گم شده‌ام و هیچ کاری از دستم برنمی‌آید اصلاً تقصیر من نیست، پیداکردن راهی به بیرون، انگار تا ابد طول ‌کشید!

فصل دو: دوباره در طول همان خیابان راه می روم. یک چاه عمیق پیش روست. وانمود می‌کنم آن را نمی‌بینم دوباره در آن می‌افتم. باورم نمی‌شود که دوباره همان‌جا هستم! اما این تقصیر من نیست. بازهم زمان زیادی طول می‌کشد تا بتوانم بیرون بیایم.

فصل سه: در طول همان خیابان قدم می‌زنم. یک چاه عمیق در پیاده‌روست. آن را می‌بینم. باز هم در آن می‌افتم، دیگر عادت کرده‌ام. چشم‌هایم باز است. می‌دانم کجا هست. تقصیر من است، فورا بیرون می‌آیم.

فصل چهار: دوباره همان خیابان را طی می‌کنم. یک چاه عمیق روبروی من است. آن را دور می‌زنم و از کنارش می گذرم.

فصل پنج: از یک خیابان دیگری می‌روم.

این زندگی نامه، بسیار آشناست نه؟! به ویژه در سطح زندگی فردی هر کدام از ما بسیار آشناست...!!!

ده سال است که در یک سازمان کار می کند. تا حالا ده مدیر آمده اند و رفته اند. به هر ده مدیر گفته که حقش را خورده اند و شایسته ارتقاء است اما تغییر در وضعیت اش ایجاد نشده. ده سال کار تکراری بدون آنکه رشدی در کار باشد. اما همچنان اصرار دارد که در همان خیابان راه برود و در همان چاله بیفتد.

گاهی اوقات تنها شیوه کاهش درد آن است که خیابان مان را عوض کنیم. دست کم خوبی اش این است که اگر در چاه نیز می افتیم، در یک چاه تکراری نیفتیم. همین امروز، همین ساعت، به نقشه زندگی شخصی تان نگاه کنید از خود بپرسید خیابان های دیگر کدامند؟

همین امروز فصل پنجم زندگی خود را رقم بزنید.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

انتقال آب دریای خزر به فلات مرکزی ایران چندین سال است مطرح شده ولی اخیرا با سفر رئیس جمهور دولت تدبیر و امید به زادگاهش استان سمنان به طور جدی تری دنبال می شود.

آقای روحانی سیزدهم آذر ماه در جمع مردم سمنان گفت: «از نظر دولت تمام مسائل بحث انتقال آب از شمال کشور به استان سمنان حل شده است».

کارهای مطالعاتی این اقدام نیز انجام شده است و «بنیاد خزر» متولی کارهای مطالعاتی و عملیاتی پروژه انتقال آب خزر به فلات مرکزی ایران است.

شواهد و قرائن حاکی از آن است که این پروژه لاجرم و با پیگیری های دولت یازدهم و شخص رئیس جمهور تمام است و به زودی اجرای آن آغاز می شود.

حال که اجرای این پروژه عملیاتی و در همین دوره دولت یازدهم عملیاتی خواهد شد بنابراین مخالفت کردن یا راه اندازی کمپین و غیره توسط مردم  مازندران عملا بی فایده بوده  و  نتیجه ای در پی نخواهد داشت، بنابراین چاره ای جز پذیرش نیست اما بیان چند نکته خالی از لطف نیست:

1- اهالی محترم استان مازندران و همینطور مسئولین کشوری و استان باید توجه داشته باشند که با اجرای این طرح، زمینه برای سرمایه گذاری های سنگین فراهم می شود. هزاران شغل پایدار ایجاد خواهد شد و برای صادرات این حجم از آب و فرآورده های ارزشمندی همچون نمک دریا و سایر عناصر محلول مانند سدیم، پتاسیم، کلسیم، منیزیم، برم و 85 عنصر مفید و قابل فرآوری دیگر، قطعا باید ظرفیت اسکله ها و بنادر در سواحل خزر افزایش یابد که امیدواریم  باعث رونق اشتغال و بکارگیری خیل عظیم جوانان بیکار مازندرانی شود و نه خدای نکرده آب از مازندران بسوی سمنان و نیروی کار هم از سوی سمنان بسوی مازندران گسیل شود.

2- امیدواریم با بی تدبیری و سوء مدیریت، با اجرای این طرح، دریاچه خزر  به سرنوشت دریاچه ارومیه دچار نشود یا مازندران با آسیب های زیست محیطی روبرو نشود.

3- در این طرح قرار است دو رشته لوله به قطر 1600 میلی متر و با هشت ایستگاه پمپاژ، 200 میلیون متر مکعب آب از مسیر ضلع شرقی شهرستان ساری، سپس از شیرگاه، زیراب، پل سفید تا دوآب و از کنار جاده دوآب-خطیرکوه و از آنجا به سمت دامغان و شاهرود و میامی و یک شاخه هم به سمت سمنان و گرمسار منتقل شود. امیدواریم این خط انتقال، مزارع، باغات، جنگل های هیرکانی و منابع طبیعی مسیر را تخریب نکند.

4- امیدواریم هدف از اجرای این طرح فقط و فقط توسعه سمنان نباشد یا برای پوشش کویر و یا ایجاد دریاچه ها...که اگر چنین باشد، فاجعه بزرگی فراروی مردم قرار دارد...

حال که اجرای این طرح عملیاتی خواهد شد، آنچه که مطالبات مردم مازندران خواهد بود در بندهای فوق اشاره شده است تا صرفا آسیب های احتمالی ناشی از اجرای طرح نصیب اهالی مازندران نشود...

ای کاش آقای رئیس جمهور کمی هم مازندرانی بود یا کمی تا حدودی اهل خوزستان یا از اهالی دیار محروم سیستان و بلوچستان، یا ...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

کودکان وقتی با سرزنش و انتقاد زندگی می کنند می آموزند بی اعتماد به خود باشند.

وقتی با خشونت زندگی می کنند، می آموزند که جنگجو باشند.

وقتی با ترس زندگی می کنند می آموزند که بُزدل باشند.

وقتی با ترحم زندگی می کنند می آموزند که به خود احساس ترحم داشته باشند.

وقتی با تمسخر زندگی می کنند می آموزند که خجالتی باشند.

وقتی با حسادت زندگی می کنند می آموزند که در خود احساس گناه داشته باشند.

اما اگر با شکیبایی زندگی کنند بردباری را می آموزند.

اگر با تشویق زندگی کنند اعتماد و اطمینان را می آموزند.

اگر با پاداش زندگی کنند با استعداد بودن و پذیرندگی را می آموزند.

اگر با تصدیق شدن زندگی کنند عشق را می آموزند.

اگر با توافق زندگی کنند دوست داشتن خود را می آموزند.

اگر با تایید زندگی کنند با هدف زندگی کردن را می آموزند.

اگر با صداقت زندگی کنند حقیقت را می آموزند.

اگر با انصاف زندگی کنند دفاع از حقوق را می آموزند.

اگر با اطمینان زندگی کنند اعتماد به خود و اعتماد به دیگران را می آموزند.

و اگر با دوستی و محبت زندگی کنند زندگی در دنیای امن را می آموزند...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

یکی از ظرفیت های مهم استان مازندران و به ویژه سوادکوه، صنعت گردشگری و حوزه های مرتبط با آن به عنوان یک صنعت فرابخشی است.

ظرفیت راه‌آهن، معادن زغال‌سنگ(البرز مرکزی)، مناطق بکر طبیعی(جنگل های هیرکانی، کوه های سر به فلک کشیده، رودخانه های پر آب، روستاهای زیبا و دیدنی و ...) و 700 اثر تاریخی شهرستان و همچنین محور جاده ای سوادکوه را می توان ازجمله ظرفیت‌های سوادکوه برشمرد که بر اقتصاد آن و کاهش نرخ بیکاری اثر به سزایی می تواند داشته باشد.

از طرفی شهرستان سوادکوه حلقه واسط سه استان مازندران، تهران و سمنان و همچنین، یکی از مبادی ورودی استان مازندران است که باعث می شود این شهرستان را دارای یک موقعیت استراتژیک دانست.  

با این حال در بخش گردشگری در سوادکوه هزار راه نرفته و کار نکرده وجود دارد که باعث شده چهره ای ناهمگون و نامطلوب از سوادکوه در این حوزه به نمایش گذاشته شود.

و غم انگیزتر از همه در این ماجرا، ناکارآمدی، بی تحرکی و بی عملی برخی دستگاه های مسئول و اجرایی در بخش گردشگری و اقتصادی منطقه است که مزید بر علت شده است.

 


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

فرید زکریا، تحلیلگر معروف آمریکایی در کتاب "جهان پسا آمریکایی" که در سال 2008 در آمریکا منتشر کرد نظام آموزش عالی آمریکا را اصلی ترین عامل برتری آمریکا در جهان میداند و مینویسد:

آموزش عالی ، بهترین صنعت آمریکا در جهان است. آمریکا با پنج درصد جمعیت دنیا، در صحنه آموزش عالی برتری مطلق دارد و 68 درصد از پنجاه دانشگاه برتر جهان متعلق به این کشور است مزیت آمریکا در هیچ حوزه دیگری تا این حد قاطع نیست. آمریکا 2/6 درصد از تولید ناخالص خود را صرف سرمایه گذاری بر روی آموزش عالی می کند ، این در حالی است که اروپا 1/2 درصد و ژاپن 1/1 درصد از تولید ناخالص داخلی خود را صرف آموزش عالی میکنند.

از سوی دیگر ، آمریکا جذاب ترین مقصد برای دانشجویان خارجی است تا جایی که 30 درصد کل دانشجویان خارجی در جهان در آمریکا تحصیل میکنند . اما سیستم آموزشی امریکا چه تفاوتی با دیگر سیستم های آموزشی در دنیا دارد !!؟

نظام آموزشی آمریکا سخت گیری چندانی در مورد حفظ کردن دروس ندارد بلکه در پرورش قابلیت های نقادی ذهن، که لازمه موفقیت در زندگی است، عملکرد برجسته ای دارد . سایر نظامهای آموزشی امتحان پس دادن یاد میدهند !!، در حالی که سیستم آموزشی آمریکا ، تفکر کردن را می آموزد .!!

چنین کیفیتی روشن میکند که چرا آمریکا در این حد ، مخترع و ماجراجو و خطر پذیر تربیت میکند...!!

در آمریکا، مردم این امکان را می یابند که جسارت بورزند!!، چالشگر قدرت باشند !!، زمین بخورند و دوباره به پا خیزند!! . این آمریکاست ونه ژاپن که دهها برنده جایزه نوبل پرورش داده است!!

وزیر آموزش عالی سنگاپور در تشریح تفاوت بین نظام آموزشی کشورش با آمریکا چنین می گوید :

"ما هر دو به شایسته سالاری پای بندیم . در امریکا به شایسته سالاری استعدادها بها میدهند و در سنگاپور به شایسته سالاری در آزمونها!!

در آمریکا راه حداکثر بهره برداری از استعدادهای انسانها را میدانند!!. خلاقیت ، کنجکاوی، ماجراجویی و بلند نظری، همه از شاخصه های سیستم آموزشی آمریکاست!! ...

فرهنگ آمریکا ، مشکل گشایی ، پرسش گرایی در برابر قدرت و نو اندیشی را ارج می نهد و به آن بال و پر میدهد . انسانها را برای شکست خوردن آزاد میگذارد!! و سپس فرصتهای دوباره و سه باره در اختیار آنها قرار میدهد این فرهنگ، مشوق  انسانهای خود جوش و استثنایی است...!! اینها همه عوامل پایین به بالا هستند و امریه های دولتی از خلق آن عاجزند...!!!


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

شاید بتوان پاسخ ساده اما دقیقی و جدیدی به این پرسش قدیمی داد: علمی خوب است که باعث به دست آوردن ثروت شود و ثروتی خوب است که از راه علم به دست آید.

به طور کلی راه‌های کسب پول چندان زیاد نیست:

یک. ارث پدر؛ این برای هر کسی اتفاق نمی‌افتد و حتی وقتی چنین شود معمولاً باد آورده را باد می‌برد.

دو. استفاده از بازو؛ راهی شرافتمندانه برای کسب درآمد و امرار معاش که هر جامعه‌ای به آن نیاز دارد ولی ممکن است با رشد تکنولوژی، زمینه‌های شغلی آن کاهش یابد.

سه. استفاده از زبان؛ روشی که قبلاً در شغل‌های واسطه‌ای و دلالی نمود پیدا می‌کرد و امروزه از طریق «پرزنت کردن» گسترش یافته است.

چهار. استفاده از ذهن و مغز(علم و دانش)؛ این روشی است که دانشمندان بدان روی می‌آورند. با این حال همواره توطئه‌ای در جوامع دانش‌گریز وجود دارد که پول را کثیف می‌شمارد و دریافت پول در ازای کار علمی را در شأن یک دانشمند نمی‌داند. این اتفاق دو خطر بزرگ را برای چنین جوامعی به همراه دارد. اول آن که دانشمندان خود به خود به طبقات پایین‌تر جامعه سوق داده می‌شوند و طبیعتاً در محافل قدرت برای تصمیم‌گیری بهتر جامعه حضور نمی‌یابند. دوم و مهم‌تر آن که جوانان جامعه الگوی مناسبی برای زندگی بهتر را در میان دانشمندان جامعه مشاهده نمی‌کنند.

نباید انکار کنیم که برای جوان امروز و نیز حتی برای همه اقشار مختلف اجتماعی، پول وسیله‌ای ارزشمند برای زندگی بهتر تلقی می‌گردد و تشکیل زندگی، خرید خانه و لوازم حداقلی برای زندگی بهتر مشروط به تأمین مقدمات اقتصادی است. وقتی جوانان جامعه علم را مقدمه‌ای برای کسب ثروت ندانند، آینده خوبی را برای آن جامعه نمی‌توان تصور کرد و علم‌گریزی تشدید می‌یابد.

مَخلَص کلام آن که اگر معلم، پژوهشگر، استاد دانشگاه و پزشک از دانش خود استفاده می‌کنند و زندگی متمولی دارند هیچ فاجعه‌ای جامعه را تهدید نمی‌کند. اسف‌بار آن است که تدریس، پژوهش و درمان به تجارتی غیرعلمی و صرفاً مبتنی بر زبان‌ریزی یا سرمایه‌گذاری تبدیل گردد.

اگر معلم درس می‌دهد، اندیشه را بارور می‌کند و پول دریافت می‌کند، این شرافتمندانه‌ترین روش برای امرار معاش است. اگر پزشکی با تحقیقات علمی و پژوهش‌های خود مرزهای دانش را گسترش می‌دهد و پول دریافت می‌کند، شایسته‌ترین اتفاق برای صدرنشینی دانشمندان است؛ حتی اگر درآمدی نجومی داشته باشد. فاجعه آن است که مشاوره‌های تجاری برای ورود به بنگاه‌های مدرک فروشی و «پرزنت کردن‌های» عوام‌فریبانه برای استفاده از داروهای تجاری مورد توجه جامعه قرار گیرد. بر چنین جامعه‌ای باید گریست.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

مشخصات مدیر وبلاگ

دکتر خسرو محمدی [60]

متخصص رواندرمانی و مشاوره، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه علوم رفتاری
ویرایش

لوگوی دوستان













ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ