• وبلاگ : وب سايت اختصاصي دکتر خسرو محمدي
  • يادداشت : سات روآر، نه سوادرودبار
  • نظرات : 114 خصوصي ، 869 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >
     
    + خسرو 

    در بهترين حالت معمولاً بعد از اين که يکي دو هفته اي از سال جديد گذشت شروع مي کنيم به ارزيابي سال گذشته و در نظر گرفتن اهدافي براي سال جديد. و خلاصه به چشم بر هم زدني نصف سال مي گذرد و هنوز برنامه ريزي براي هدفي جديد را شروع نکرده ايم و رسماً از نيمه ي دوم سال به ورطه ي نااميدي مي افتيم که: " اي واي هيچ کاري نکردم!".

    به همين خاطر شايد لازم باشد ارزيابي سال گذشته را در همان سال انجام دهيم و با آگاهي از دست آوردها و شکست ها، برنامه ي ريزي براي سال جديد را پيش از شروع سال به اتمام برسانيم. بديهي است اگر در طول سال به شکلي منظم خود را ارزيابي کرده باشيم در اين صورت ارزيابي کلي کار سختي نخواهد بود. وقتي واحد برنامه ريزي هفته باشد با از دست ندادن هفته، ماه را از دست نخواهيم داد و متعاقباً فصل را و در نهايت سال را. ضرورتي ندارد اجبارا براي سال جديد اهداف جديدي هم تعريف کنيم، کافيست نگاهي به تقويم سال قبل بياندازيم، فعاليت ها و برنامه هايي را که شروع نکرديم يا نيمه کاره ماندند، از سر بگيريم. همچنين اجباري براي تعيين اهداف خيلي دست نيافتني نيز نيست.

    - تا امروز که تقريبا پنجاه و دو هفته از سال 94 مي گذرد، براي دستيابي به آرزوها يا به عبارت دقيق تر اهداف بلند مدت خود چه اقداماتي انجام داده ايم؟

    + خسرو 
    اين روزها اتفاقي آغاز شده است؛ اتفاقي که جايگاه کتاب را در بين روستاها و شهرها بررسي مي‌کند و براي آنان که جزء فعالان کتاب هستند، امتياز ويژه‌اي قائل مي‌شود. امسال براي بار دوم پايتخت کتاب ايران و روستاهاي برتر در زمينه کتاب‌خواني انتخاب شده‌اند. در مراسمي که ديروز با حضور وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاون اول رئيس‌جمهور، در تالار وحدت برگزار شد، نيشابور پس از بازديدهاي ميداني و بررسي کارشناسانه، به‌عنوان پايتخت کتاب ايران انتخاب شد. به‌دليل برنامه‌هاي نوآورانه، مشارکت‌جويانه و منسجم و استفاده از ظرفيت‌هاي صنعتي، فرهنگي و هنري در تدوين برنامه‌هاي ويژه پايتخت کتاب ايران، لوح تقدير وزارت فرهنگ و لوح تقدير کميسيون ملي يونسکو همراه با تسهيلات مناسب براي تأسيس، نوسازي و تجهيز کتاب‌فروشي‌ها و مراکز توزيع کتاب و حمايت از طرح‌هاي برگزيده ترويج کتابخواني توسط بانک و بنياد ملت، به مردم فرهيخته و کتاب‌دوست شهر بوشهر، به‌عنوان شهر دوم پايتخت کتاب ايران و به مردم شيراز به‌عنوان شهر سوم پايتخت کتاب ايران اهدا شده است.
    + خسرو 

    پدربزرگم، از کار که خسته مي شد، در تراس خانه مي نشست، سيگاري آتش مي کرد، پک هاي عميق و طولاني که مي زد، چشمان آبي روشن و قشنگش به کوه هاي رويروي خانه خيره بود، معلوم بود که عميقا در فکر است، شايد فکر خاطرات جواني و گذشته، فکر گذشتگان...

    مثل خودم که دوست داشتم تمام روز را روي علف زارهاي روبروي خانه مان(گف سبزه) در کنار مقبره -همانجا که بيشتر روز را آنجا مشغول بازي بودم- دراز بکشم و به آسمان آبي روشن روستا خيره شوم...

    آخر من هم اين سرزمين و زيستن در آن را دوست دارم، زيرا در آن ريشه گرفته ام، ريشه اي عميق و دلپذير که يک فرد را به سرزميني که اجدادش در آن به دنيا آمده اند و مرده اند، به آنچه مردمانش مي انديشند، به آداب و رسوم، اصطلاح هاي محلي، لحن سخن گفتن، بوي خاکش، بوي نان تازه اش و حتي آب و هوايش پيوند مي دهد.

    من هم همچنان، ساعت ها، بي آنکه خسته شوم، در بالکن همان خانه مي ايستم و به کوه هاي روبرو خيره مي شوم که سبز و استوارند...

    چقدر اين خانه را که در آن هر از چند گاهي، تابستان هاي دوران کودکي ام زندگي کردم دوست دارم.

    + خسرو 

    چهار نفر بودند.

    اسمشان اينها بود:

    همه کس، يک کسي، هر کسي، هيچ کسي.

    کار مهمي در پيش داشتند و همه مطمئن بودند که يک کسي اين کار را به انجام مي رساند، هرکسي مي توانست اين کار را بکند ولي هيچ کس اينکار را نکرد. يک کسي عصباني شد چرا که اين کار کار همه کس بود اما هيچ کس متوجه نبود که همه کس اين کار را نخواهد کرد.

    سرانجام داستان اين طوري شد هرکسي، يک کسي را سرزنش کرد که چرا هيچ کس کاري را نکرد که همه کس مي توانست انجام بدهد!!؟

    ما جزء کدامش هستيم؟؟؟

    + خسرو 

    در منطقه اي که خشونت ورزي و کينه توزي، عرصه را بر مردمان تنگ کرده، ايرانيان در يک فرآيند مدني، رقابتي مسالمت آميز و قانوني را شکل بخشيدند، که بي ترديد الگويي کم نظير براي همه کشورهاي در حال توسعه جهان است. آرامش چشمگير در فضاي انتخاباتي کشور، شرايط را براي تحقق رونق اقتصادي مهيا ساخته و چشم اندازي روشن و اميدبخش را براي همه ايرانيان به وجود آورده است.

    مردم آکاه و هوشمند سوادکوه نيز ضمن ثبت بيشترين رکورد حضور در انتخابات دهمين دوره انتخابات مجلس شوراي اسلامي و پنجمين دوره انتخابات مجلس خبرگان رهبري در سطح کشور(حضور بيش از 95 درصدي)، با حضور آگاهانه و پرشور خود خواهان آنچيزي هستند که شايسته آنند. با ارسال صندوق هاي راي به سات روآر، اهالي خوب سات روآر هم حضوري چشمگير و گرم در زمستان سرد پاي سندوق هاي راي داشتند.

    در مجموع آراء اخذ شده از صندوق هاي راي در حوزه انتخابيه قائم شهر، سوادکوه، جويبار، سيمرغ و سوادکوه شمالي، آقاي عبدالله رضيان به مجلس راه يافت و آقايان سيدعلي ادياني و کمال علي پور خنکداري به مرحله دوم راه يافتند.

    انتظار مردم آگاه و فهيم سوادکوه از نمايندگان منتخبشان در مجلس شوراي اسلامي اين است که ضمن حضوري فعال و جدي در صحن قانون گذاري مملکت، ملي فکر کنند و محلي و منطقه اي عمل نمايند.

    + خسرو 
    1- با وجودي که ايران کشوري فوق العاده ثروتمند و شايد ثروتمندترين کشور در جهان است (حتي ثروتمندتر از کشورهاي به ظاهر ثروتمندي نظير آمريکا يا چين يا ژاپن و غيره ...) ولي هميشه و هميشه گرفتار "تورم" - "رکود" و مشکلات عديده اقتصادي بوده است . اما واقعا چرا ؟ حلقه مفقوده کجاست ؟ و چرا اين کشور از مشکلات کمرشکن اقتصادي رهائي نمي يابد ؟ کجاي کار اشکال دارد که ما از آن غافليم و چون غافليم در صدد رفع مشکل و "مداواي اين بيمار" برنمي آئيم ؟
    2- جايزه نوبل رشته اقتصاد در سال 2002 نه به يک اقتصاددان بلکه به يک "روانشناس" بنام پروفسور کانه مان - استاد روانشناسي دانشگاه پرينستون تعلق گرفت که با تحقيقات خود ( به همراه مرحوم پرفسور ته ورسکي) موجب پيدايش علم نويني بنام : "اقتصاد رفتاري" ( Behavioral Economy) گرديدند که امروزه حتي رشته ديگري بنام : Neuro-Economy هم تاسيس گرديده است .
    3- حالا شايد "شاه کليد" حل مسائل و مشکلات اقتصادي ايران در همين "اقتصاد رفتاري" نهفته است .
    + خسرو 

    افراد وقتي براي اولين بار شما را مي بينند اول از همه به دو سؤال اساسي پاسخ مي دهند: اول اينکه «آيا مي توانم به اين فرد اعتماد کنم؟» و دوم اينکه «آيا مي توانم به اين فرد احترام بگذارم؟»

    روان شناسان از اين دو بعد به ترتيب با عناوين صميميت و شايستگي ياد مي کنند. طبيعي است که شما نيز در حالت ايده آل مي خواهيد در نظر ديگران هر دو را داشته باشيد.

    اغلب افراد، باور دارند شايستگي عامل مهم تري محسوب مي شود. هرچه باشد مي خواهند ثابت کنند از هوش و استعداد کافي براي انجام کارهايي که به آنها محول مي شود برخوردارند.

    اما در واقع صميميت يا قابل اعتماد بودن مهم ترين عامل در ارزيابي شما توسط ديگران است. «اينکه بدانيم کسي ارزش اعتماد کردن را دارد يا نه، براي بقاي ما ارزش حياتي تري دارد».

    با اينکه شايستگي ارزش زيادي دارد، اين عامل تنها زماني مورد ارزيابي قرار مي گيرد که اول اعتمادي ميان طرفين برقرار شده باشد. به اين ترتيب تمرکز بيش از حد روي به رخ کشيدن نقاط قوت مي تواند نتيجه ي عکس داشته باشد.

    «اگر کسي که مي خواهيد او را تحت تأثير قرار دهيد به شما اعتماد نداشته باشد، موفقيت چنداني حاصل نخواهيد کرد».

    «کسي که رفتاري گرم و صميمي دارد و اعتماد ديگران را جلب مي کند و در عين حال از شخصيت استواري نيز بهره مند است، تحسين ديگران را بر خواهد انگيخت».

    + خسرو 
    دنيا را بايد کمي بهتر از آنچه تحويل گرفته ايم ؛ تحويل دهيم …
    خواه با فرزندي خوب …
    با باغچه اي سرسبز …
    يا با اندکي بهبود شرايط اجتماعي …
    هر کدام از ما رسالتي داريم ، رسالت خود را ناديده نگيريم،، دنيا را بايد کمي بهتر از آنچه تحويل گرفته ايم ، تحويل دهيم .
    + خسرو 

    دروغ سفيد

    دروغهاي سفيد دروغهايي است که براي آسيب به ديگران گفته نمي شوند: در جاده با سرعت 50 کيلومتر در ساعت رانندگي ميکند اما در جمع دوستان ميگويد که کمتر از 120 کيلومتر در ساعت نميرود. روزي يک صفحه کتاب ميخواند اما در حضور ديگران ميگويد اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نميخوابم!....

    «دروغهاي سياه را بخشودني مي دانم ....اما دروغ سفيد نابخشودني است. اين دروغ انسانها را به پرتگاه نابودي مي برد». ما با دروغ سفيد ديگران را فريب نميدهيم بلکه «خود» را «فريب» ميدهيم. به اندازه اي که تصوير بيروني ما با واقعيت دروني ما تفاوت دارد، دچار تعارض و اضطراب و تنش ميشويم. به همان اندازه وادار ميشويم در مواجهه با ديگران نقاب بر چهره بزنيم و به همان اندازه از تحقق برنامه هاي توسعه تواناييهاي فردي خويش، جا مي مانيم.... اگر من روزي يک صفحه کتاب ميخوانم و خود را متعهد کنم که در حضور ديگران نيز همين حرف را بزنم، زودتر به افزايش ميزان کتابخواني خود تشويق ميشوم. اگر روزها ساعت 11 از خواب بيدار ميشوم و اين را به ديگران نيز بگويم، انرژي من براي بيدار شدن در ساعت 9 افزايش مي يابد و به ديگران هم ميتوانم با افتخار بگويم: «اخيراً هر روز 2 ساعت زودتر بيدار ميشوم».

    + خسرو 

    اسلاوي ژيژک از جمله نويسندگان معاصر است که خواننده را جذب خودش مي کند. او براي بيان مفاهيم اجتماعي- فلسفي خود بگونه اي از فرهنگ سود مي جويد تا آن مفاهيم براي خواننده قابل فهم تر شود. اخيراً کتابي از او ترجمه شده است با عنوان "خشونت، پنج نگاه زير چشمي" با ترجمه ي علي رضا پاکنهاد، که البته مي شد از ترجمه اي روان تر برخوردار باشد. با اين وجود، او در اين کتاب تقسيم بندي قابل توجهي از خشونت ارائه مي کند. به گفته ي ژيژک، خشونت سه شکل دارد.يکي سبک کنشگرانه، يکي کنش پذيرانه و سيستمي. او در اين کتاب توصيف مي کند که کمونيسم، سوسياليسم و کاپيتاليسم چه نقشي در بوجود آمدن خشونت سيستمي به عهده داشته اند. در اين کتاب علاوه بر اينکه متوجه مي شويم بسياري از نابساماني هاي فعلي جهان ناشي از نحوه مديريت جهان است با تلويحات لايف اسکيلزي(مهارت زندگي) جالبي مواجه مي شويم:

    "بدين ترتيب آدم بد و شرور کسي نيست که خودخواه باشد و تنها به منافع خودش بينديشد. يک آدم واقعاً خودخواه بيش از آن حواسش به مراقبت از خير و خوشي هاي خودش است که بتواند باعث بدبختي ديگران شود. عيب اصلي يک آدم بد دقيقاً اين است که بيش از آن که حواسش به خودش باشد دل مشغول ديگران است."(ص 101)

    + خسرو 
    درهشتسال اول زندگي همه حرفهاي منفي، تهديدها، تحقيرها، تنبيه ها و ... آدم هاي مهم زندگي مان را در جايي از کله مان مي نشانيم که در اصطلاح بعدها مي شود گرگ يا سگ گرسنه وجودمان که به جانمان يا جان ديگران مي افتد و تکه و پاره مي کند. نمونه اي از اين حرف ها که نتيجه نظام تربيتي ماست عبارتند از: تو تنبلي، بيخودي، مريضي، کار نمي کني، اين چه وضعيه، خجالت نمي کشي، همه دارند زحمت مي کشند و تو تمرگيدي، بمير، آفتاب اومد وسط اتاق، پاشو، برو بخواب و ... متاسفانه اين حرف ها را هم همه آدم هاي مهم زندگي مان به ما زده اند و اکنون همان ها در ذهن ما نشسته اند و ما آنها را دوباره براي خودمان يا براي ديگران يا فرزندانمان تکرار مي کنيم... همه آدم هاي مهم زندگي ما هستند که در هشت سال اول زندگي ما را سرزنش و تنبيه کرده اند و تاثير بد و منفي خود را در ما به جاي گذاشته اند و در مغزمان با کارد و چاقو نشسته اند و ما آن ها را همه جا با خودمان مي بريم. زماني که اين سگ هار دروني به فعاليت مي افتد در واقع همان افراد دوران هشت سال اول زندگي ما هستند که به نوعي به ما آسيب وارد کرده اند و اکنون تمام وجودمان را اشغال کرده اند و در شرايط مناسب عرض اندام مي کنند. اساس حرمت نفس به هم ريخته هنگامي درست مي شود که اين سگ هار تحت کنترل درآيد. اين سگ هار موجودي است که تصحيح و اصلاح در کارش نيست، بلکه خونخوار و کينه توز است و آرزويش اين است که در هر جا خودش را نشان دهد. بايد که اين سگ درون را مهار کرد و اگر آن را به سگ کوچولوي ناز و بي خطر و بي ضرر تبديلش نکنيم ما را از پاي خواهد انداخت.
    + خسرو 
    ميدونيد خونه كجاست؟
    خونه اونجايى نيست كه يه پذيرايى صد مترى و چهار تا اتاق خواب و كلى امكانات ديگه داشته باشه
    خونه يعنى احترام و درك متقابل
    خونه يعنى جايى كه وقتى بهش فكر ميكنى يه لبخند بياد رو لبات
    خونه يعنى آرامش وامنيت
    خونه يعنى يه استكان چاى گرم در كنار كسايى كه دوستشون دارى
    خونه يعنى فضايى خالى از خشم
    خالى از دود
    خالى از قرص خواب واسترس
    خونه يعنى وقتى واردش ميشى لبخند بزنى و لبخند ببينى
    يه خونه خوب متراژش با? نيست؛ وسعت قلب آدماش زياده
    + خسرو 

    روزي، در مجلس ختمي، مرد متين و موقري که در کنارم نشسته بود و قطره اشکي هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آيا آن مرحوم را از نزديک مي شناختيد؟

    گفتم: خير قربان! خويشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خويشان خويش، به اصرار خانواده بيايند.

    حرفم را نشنيد، چرا که مي خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به يک مورچه هم نرسيد. زخمي هم به هيچکس نزد. حرف تندي هم به هيچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هيچکس را فراهم نياورد. هيچکس از او هيچ گله و شکايتي نداشت. دوست و دشمن از او راضي بودند و به او احترام مي گذاشتند... حقيقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت..

    گفتم: اين، به راستي که بيشرمانه زيستن است و بيشرمانه مردن.

    با اين صفات خالي از صفت که جنابعالي براي ايشان بر شمرديد، نمي آمد و نمي رفت خيلي آسوده تر بود.

    آقا ي محترم!ما نيامده ايم که بود و نبودمان هيچ تاثيري بر جامعه بر تاريخ، بر زندگي و بر آينده نداشته باشد.

    ما آمده ايم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنيم، نيامده ايم تا پس از مرگمان بگويند: از کرم خاکي هم بي آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما بايد وجودمان و نفس کشيدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تيغ به چشم و گلوي بدکاران و ستمگران برود...

    ما نيامده ايم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندي زندگي کرده باشيم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستايشمان کنند...

    + خسرو 

    همه مي دانيم که موقعيت استرس زا وضعيتي است که شيوه ي معمول زندگي را بهم مي زند و ما را مجبور مي کند که در زندگي خود تغيير ايجاد کنيم. بر اين اساس مديريت استرس مهارتي است که به ما کمک مي کند که اولاً آرامش خود را حفظ کنيم و ثانياً در صورت امکان در صدد پيدا کردن راه حل براي رفع موقعيت استرس زا برآييم. اگر فرض بر آن باشد که علاوه بر مشاهدات زندگي روزمره، پژوهش ها نيز دال بر آن باشد که ما ايرانيان در موقعيت هاي استرس زا عملکرد مطلوبي نداريم، علت چيست؟ جواب اين است که ما ايرانيان عموماً در موقعيت هاي استرس زا نمي توانيم خود را آرام کنيم. دو روش کارآمد و در عين حال در دسترس براي حفظ آرامش عبارت است از تنفس آرام و آرميدگي(relaxation). به عبارت ديگر وقتي که عجله داريم و ماشين جلويي حواسش به شماره ي چراغ راهنمايي نيست که تا سه شماره ي ديگر قرمز مي شود و مي بايست 80 ثانيه ديگر پشت چراغ بمانيد(موقعيت استرس زا) مي بايست ياد بگيريم که بجاي بوق هاي بيش از سه ثانيه که حکم داد و هوار راه انداختن را دارد، نفس عميق بکشيم و هم زمان عضلات خود را شل کنيم. البته اگر تنفس ديافراگمي و آرميدگي را هم فرا گرفته باشيد که چه بهتر، ولي حتي اگر اين دو تکنيک را هم بلد نباشيم، تمرکز بر دم و بازدم و شل کردن عضلات حتماً کمک خواهد کرد که آرامش خود را برگردانيم و حداقل اينکه اگر به آرامش کامل نرسيديم، از رفتارهاي هيجاني حذر کنيم. جان کلام اينکه حفظ آرامش، يافتن راه حل و حفظ سلامتي سه هدف مهم مهارت ((مديريت استرس)) است. البته که اين مهارت نير همچون مهارت هاي ديگري مثل رانندگي و ... نياز به آموزش و تمرين دارد.

    + خسرو 
    هفته ي گذشته ايران يکي از سرمايه هاي انساني باارزش خود را در حوزه ي حيات وحش و محيط زيست از دست داد. زندگي محمدعلي اينانلو همچون بسياري از چهره ها، ارزش ارزيابي دارد. شايد بتوان بارزترين وجه و ويژگي او را "هدفمندي" بر شمرد، که منظور از هدفمندي، برنامه ريزي کردن براي محقق کردن يک خواسته يا خواسته هاي متنوع است. اينانلو با پيشينه اي از اقوام عشاير و طبيعتاً شکار، تصميم گرفته بود که هيچ جاي نديده اي از ايران را باقي نگذارد. او طي چهار ميليون کيلومتر سفر و بازنشسته کردن 10 خودرو دو ديفرانسيل بدون اغراق، ايران ديده ترين فرد ايراني بود که براي محقق کردن اين هدف با دشواري ها و سختي هاي بسياري مواجه شد، اينانلو که به لحاظ ويژگي هاي ارتباطي نظير تن صدا، چهره و از آن مهم تر محتواي کلام و ذهنيت، فرد کاريزماتيکي محسوب مي شد، مخاطب خود را درگير مي کرد.

    مرگ اينانلو و اينانلوها از يک ارزش اجتماعي نيز برخوردار است و آن هم پيشينه ي افراد است. همانطوريکه احتمالاً شنيده ايد او از سوي درصدي از فعالان زيست محيطي قوياً مورد حمله قرار مي گرفت که کسي که شکارچي است چگونه مي تواند فعال زيست محيطي باشد. اينانلو نيز بدون انکار کردن سابقه ي شکارچي گري خود، شکار را راهي براي تقويت حيات وحش مي دانست ولي با اين وجود سال ها بود که تفنگ خود را آويزان کرده بود. با اين اوصاف مخالفانش از اين حربه براي کم رنگ کردن افکار و بياناتش سود مي بردند. فراموش نکنيم که ممکن است در زندگي سلبرتي ها(celebrity) مثل هر انسان ديگري، پيشينه اي وجود داشته باشد که بتوان با انگشت گذاشتن روي آن، حواس جامعه را از دستاوردهاي آنان پرت کرد. اين موضوع يکي از شکل هاي رايج نخبه کشي در ايران است. روشن است که پيامد نخبه کشي بحران الگو در جامعه خواهد بود.

     <    <<    6   7   8   9   10    >>    >