به سلامتي کاج که تو اوج يخ بندون زمستون ذات سبزش رو نشون ميده ، وگرنه تو تابستون که هر علف هرزي ادعاي سبزي داره
به سلامتي دريا !نه به خاطر بزرگيش واسه يک رنگيش
به سلامتي کرم خاکي نه به خاطر کرم بودنش ، به خاطر خاکي بودنش
به سلامتي کلاغ قصه ها که خسته راهه و هيچوقت به خونه اش نميرسه
به سلامتي تابلوي ورود ممنوع که يه تنه يه اتوبان رو حريفه
به سلامتي سايه که هيچوقت آدمو تنها نميزاره
به سلامتي زغال که با همه ي سياهيش رنگ عوض نميکنه
به سلامتي سيگار که رفيق نيمه راه نبود و تا آخرش با ما سوخت و ساخت
به سلامتي دزد دريايي که همه رو با يه چشم ميبينه
به سلامتي پرنده مهاجري که به خاطر يار زخميش مهاجرت نکرد
به سلامتي ديوار که هر مرد و نامردي بهش پشت کرد و به هيشکي پشت نکرد
به سلامتي اوني که سيگار نميکشه چون يه عمره داره از زندگي ميکشه
به سلامتيه مورچه ها که هرچي پيدا کنن رفيقاشونو خبر ميکنن
به سلامتي اونايي که تو اوج سختي ها ومشکلات به جاي اينکه تَرکمون کنن درکمون مي کنن
به سلامتي..شهرى که در آن غريبه ها آشناترند
سلامتي مداد پاک کن که به خاطر اشتباه ديگران خودشو کوچيک ميکنه
سلامتي همه اونهايي که هميشه تو جمع ميگن و ميخندن ولي دو دقيقه که باهاشون تنهايي حرف بزني ميفهمي يه دنيا غصه دارن .