بايد تا ميتواني به اعماقِ خود بروي، اين تنها راه است.
تنها و تنها از خلالِ رفتن به ژرفاست كه به گوهرِ حقيقت زندگي ميرسي.
آرامش در مركز وجود قرار دارد، جايي كه از تعدد و تكثر خبري نيست، جايي كه محل اتصال با كائنات است.
اگر كاملاً خود را وقف كني و تسليم باشي، رسيدنت به حقيقت، مقدّر است.
چرا كه به خودآگاهي معنوي مي رسي و منبع آگاهي مي شود هستي، مي شود معنويت...
اين قاموس جاودانهي هستيست.
گامي كه به سوي خدا برداشته ميشود، هرگز خسته نميماند.
فقط بايد ساكت باشي،ساكت بودن، همه چيز است.
سكوت به معناي حرف نزدن نيست، سكوت به معناي نبود دغدغه است.
هنگامي كه ذهن قرار ميگيرد، انسان به لايتناها ميپيوندد.
هيچ كاري نكن، فقط بنشين و نظارهگر جريان فكرها و دغدغهها باش، فقط ناظر باش.
همين نظارت، به تنهايي، دغدغهها را محو ميكند.
بيداري نگاه و نظارت، آغازِ آزادي از مزاحمت و دستكاريهاي ذهن است.
زوال دغدغهها، آغاز آگاهيست.
روشني و آگاهي تو ميوهايست كه هنوز بايد برسد.
شتاب مكن.