هنوز برخي همچنان به ديگران دندان تيز نشان مي دهند. اگر چه نياز به قدرت در ژن هاي ما تعبيه شده است و حق مسلم هر يک از ماست که اين نياز خود را ارضا کنيم، ولي بايد آن را بصورت اخلاقي ( نه به هزينه ديگران) و بصورت موثر ارضاء کنيم. جنگ و منازعه قدرت به عنوان نمادهاي کنترل گري در ساختار ژن هاي ما وجود ندارد و يک رفتار انتخابي است ، نه يک نياز بشري.

اگر چه تقريباً همه مردم وقتي با يکديگر دچار مشکل مي شوند، از کنترل بيروني و رفتارهاي قطع رابطه استفاده مي کنند ( انتقاد، سرزنش، تهديد، تنبيه، حمله، مقايسه، باجدهي، انکار و ناديده انگاشتن و ...)، من عميقا معتقدم که جامعه کوچک ما مي تواند ياد بگيرد که کنترل دروني ( مذاکره ، مصالحه، گفتگو بر سر اختلافات و توافق برنده - برنده ، حمايت ، اعتماد و فرايندهاي سالم حل تعارض) را جايگزين کنترل بيروني و منازعه قدرت کند. افزون بر اين، ما نياز مهم ديگري بنام نياز به عشق و احساس تعلق داريم که ملاط و چسب محکم تمام روابط انساني است. من هر چه فکر مي کنم نمي توانم دليل قانع کننده و اخلاقي پيدا کنم که اين دعوت را نپذيريم.

ما و بويژه بزرگان و زعماي ما، همگي بايد تلاش کنيم تا بيشتر از آنکه خود را شايسته نشان دهيم، کارها را بطور شايسته اي انجام دهيم. موفقيت خود را همانند مسابقه نبينيم، که در آن قدرت و امتياز و محبوبيت کسب کنيم ، بلکه با تمرکز روشن تر بر آينده، از يک طرف منفعت همه را در نظر بگيريم و از طرفي در جهت هدف بلند مدت جامعه خود گام برداريم واين ميسر نيست مگر از مسير دوستي، تعاون، مشارکت و همکاري و عمل اخلاقي.

ما 5 نياز ژنتيک داريم که عامل اصلي رفتارهاي خرد و کلان ما از کودکي تا لحظه مرگ است. از ميان اين پنج نياز که عبارتند از : 1) نياز به عشق و احساس تعلق، 2) نياز به آزادي 3) نياز به تفريح، 4) نياز به بقاء و 5) نياز به قدرت ، ما در بيشتر مواقع براي ارضاء نياز به قدرت و شخص خود دچار مشکل مي شويم.

قدرت به عنوان نياز منحصر به فرد انسان است. البته حيوانات نيز ممکن است براي انتخاب جفت گاهي قدرت نمايي کنند، زيرا اين نياز در ساختار ژنتيکي آنها نيز وجود دارد. يا ممکن است براي بدست آوردن غذا يا دفاع از قلمرو خود بجنگند، اما اين جنگيدن بخاطر اين نيست که باور دارند تمام حق با آنهاست و ديگران بر باطل اند.

ظاهرا در جامعه کوچک کنوني، ما براي ارضاء هر پنج نياز خود کم و بيش با مشکل روبرو هستيم، ولي بايد ياد بگيريم که بدون سلب قدرت يکديگر، نياز به قدرت و تشخص و احساس مهتري خود را ارضاء کنيم. از آنجائيکه سالهاي زيادي ما در اين جامعه به همين منوال رفتار کرده ايم و هر کدام با تخريب چينه ديگري چينه خود را ساخته ايم، بعيد بنظر مي رسد که بتوانيم با در پيش گرفتن رويه هاي قبلي اين مشکل را به راحتي حل کنيم.

در اين شرايط پيش آمده، تحت تاثير نياز به قدرت، حمله و رفتارهاي قطع پيوند را در ارتباط با يکديگر اعمال مي کنيم و خواسته يا ناخواسته درگير يک نبرد و دعواي برون گروهي و حتي درون گروهي و گاهي خانوادگي خواهيم شد.

فعاليت هاي داوطلبانه...

با کمک کردن به ديگران مي توانيد راه طولاني کمک به خودتان را طي کنيد.

نتايج مطالعات نشان داده است که فعاليتهاي خيرخواهانه و داوطلبانه مي توانند سبب افزايش شادکامي و بهداشت روان، کاهش افسردگي و داشتن عمر طولاني شوند.

اجتماعي شدن

انسان يك حيوان اجتماعي است كه منافع گروه را بر منافع خودش ترجيح مي دهد؛ و مي داند كه وقتي گروه قوي باشد؛ منافع او هم تأمين مي شود. اين همان ضرب المثلي است كه مي پرسد: " دوست داري سر مارمولك باشي ، يا دم شير؟"... زيرا گرچه سر مارمولك و دم شير يک شكلند؛ مارمولک با يک دمپايي له ميشود حتي سرش، ولي شير... مي گويند با دمش هم نبايد بازي كرد؛ خطر دارد! انساني كه اجتماعي شده ، انساني است كه ترجيح مي دهد دم شير باشد تا سر مارمولك؛ و در نتيجه منافع جمع را هم بر منافع خودش ترجيح مي دهد؛ و مي داند كه آن جمع حمايت موثرتري از او مي كند. در چنين وضعي اين گفته مصداق پيدا مي کند که: "يك نفر براي همه ، همه براي يك نفر"!

حال با اين نگاه به اجتماعي شدن، به جامعه ي خودمان نگاه كنيم؛ چند در صد افراد اجتماعي شده اند؟!.... آدمي كه اجتماعي شده باشد از محل "ورود ممنوع" داخل نمي شود براي اينكه زودتر برسد؛ "پاركينگ ممنوع" پارك نمي كند؛ از سرعت مجاز تخلف نمي كند! آدم اجتماعي مي داند که اگر چه رعايت يک آيين يا يك دستورالعمل جمعي به ضررش باشد؛ در دراز مدت، اين قوانين منافع او را تأمين مي كند.

"تيم ملي کشتي کشورمان براي پنجمين بار متوالي قهرمان جهان شد." خبر کوتاه است ولي مثل دستاورد تيم ملي واليبال، نمونه اي ايده ال براي الگو گرفتن در ساير حوزه هاي مديريتي کشور است. وقتي به ساختار فعلي مديريت کشتي نگاه کنيم تقريباً در همه ي پست هاي فدراسيون افراد گوش شکسته اي را مي بينيم که هر يک مدال هاي رنگارنگي را در کارنامه ي خود دارند. بسياري از اين افراد علاوه بر اينکه در ورزش کشتي داراي تجربه ي عملي هستند از تحصيلات دانشگاهي نيز برخوردارند. بنابراين اولين عامل در موفقيت اين فدراسيون حضور افراد کاربلد و باسواد در بدنه ي مديريتي آن است. دومين عامل جايگاه اجتماعي کشتي در بين عموم مردم است، چرا که کشتي از ديرباز در ايران از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده و ورزشکاران طراز اول آن نيز به گونه اي تبديل به اسطوره هاي مثال زدني در فرهنگ عامه شده اند. سومين عامل که خود متاثر از عامل قبلي است، وجود خيل نوجوانان و جوانان مستعد است که با حضور در باشگاه هاي کشتي سراسر کشور براي پوشيدن دو بنده ي تيم ملي با تمام قوا به تمرين مي پردازند و در نتيجه کار براي سرمربي تيم ملي آسان مي شود که بهترين ها را انتخاب کند. روشن است که هر يک از عوامل سه گانه نقش مهمي در موفقيت هاي مداوم فدراسيون کشتي داشته است ولي اگر مديريت آن به دست افراد لايق سپرده نمي شد قطعاً عوامل دوم و سوم نمي توانستند در ميدان هاي جهاني نقص مديريت را رفع کنند. پس شايد بتوان فرمولي را ارائه کرد که بتوان از آن در حوزه هاي ديگر نيز سود جست:

مديريت لايق + ساختار اجتماعي مناسب + سرمايه ي انساني مستعد = دستيابي به اهداف دراز مدت

ادامه... 7- عدم وجود برنامه ريزي مناسب براي استفاده از توان بالقوه افراد توانمند در مديريت و آباداني روستا

شورا در مسيرهاي غيرواقعي و مشکل آفرين سقوط کرد و متاسفانه تاکنون نتوانست موفقيت قابل توجهي در امر توسعه و پيشرفت روستا که وظيفه ذاتي و اصلي شوراست را کسب نمايد. آنچه مسلم است، اين است که هنوز يک سال فرصت باقي است و يک سال ديگر از عمر اولين دوره شوراي روستاي ساتروار باقي مانده است و يوم الحساب شورا چندان دور نيست و به زودي اعضاي شورا بايد در محضر اهالي روستا پاسخگو باشند. اهالي همچنان منتظر حل معضل آبرساني در روستا هستند، منتظر پيگيري جدي طرح هادي هستند، منتظر پيگيري راه اندازي دهياري هستند، منتظر تعمير و اصلاح معابر و راه هاي داخل روستا هستند، منتظر پيگيري تکميل آسفالت و تکميل تعريض جاده ي آلاشت-سات روار هستند، منتظر جابجايي مسير انتقال برق از سرکوه(جاده امام زاده حسن) به جاده آلاشت هستند، منتظر جذب اعتبارات دولتي هستند، منتظر قانونمند شدن دريافت ها هستند، منتظر برقراري انسجام و همدلي بين اعضا شورا هستند، منتظر ... .اميد است در فرصت باقي مانده شاهد همکاري و همدلي بيشتر اهالي و اعضاي شورا در راستاي رشد وپيشرفت روستاي خوبمان باشيم. در نظر است براي ارزيابي نظرات اهالي محترم سات روآر در زمينه عملکرد تک تک اعضا شورا، يک بررسي و مطالعه ميداني به عمل آيد تا از نتايج آن براي آينده روستا استفاده شود.

ادامه ي صفحه قبل...

2- عدم وجود انسجام و هماهنگي واحترام بين اعضاي محترم شورا که باعث شد نه تنها شورا در بين اهالي اعتبار و منزلت خود را از دست بدهد، بلکه باعث وهن شورا نيز شد.3- حضور و دخالت افراد غيرمسئول و نامعتبر در تصميم گيري ها و امورات اجرايي روستا و تداخل وظايف ناشي از اختلاف بين اعضاي شورا و در نتيجه سوء استفاده برخي افراد سودجو به طوري که بعضي افراد غيرمسئول به خود اجازه مي دهند مديريت برخي کارها را به عهده گرفته و ضمن هدر دادن منابع، نارضايتي و دلزدگي اهالي را نيز باعث شوند. 4- فقدان وجود دموکراسي و جمع گرايي در جلسات و تصميم گيري هاي شورا و عدم وجود خردورزي هدايت يافته در مديريت روستا(در شورا معني جمع و گروه، همفکري، عقل گرايي، دموکراسي، دوري از تک روي، دوري از استبداد و زياده خواهي و استفاده از تخصص و دانش روز نهفته است) 5- عدم وجود شفافيت در فعاليت هاي شورا، ناشي از عدم برگزاري جلسات منظم با حضور و دعوت برخي اهالي و عدم ارائه گزارش هاي دوره اي و منظم به اهالي6- عدم وجود ساختار و سازمان و تعيين مسئوليت ها و شرح وظايف اعضاي شورا

سه سال پيش در چنين روزي(22 خرداد 92) اولين دوره انتخابات شوراي اسلامي روستاي سات روآر با حضور پرشور اهالي و به ويژه جوانان روستا برگزار و اعضاي محترم شورا انتخاب شدند. و اينک سه سال از عمر اولين دوره شوراي روستا مي گذرد. حداقل انتظار از اولين دوره شورا اين بود که اعضاي آن بتوانند منزلت و جايگاه مناسبي را براي شورا در روستا ايجاد نموده و زمينه اعتماد و مشارکت اهالي را در آباداني و توسعه روستا فراهم سازند. انتظار اين بود که اعضاي محترم شورا بتوانند از ره آورد انتخابات سال 92، آباداني روستا يا حداقل نشانه هايي از اين آباداني را به منصه ي ظهور برسانند. توقع چندان دور از انتظاري نبود که شورا بتواند طي اين مدت حلقه مشورتي خوبي را از قشرهاي مختلف روستا اعم از ريش سفيدان و جوانان، کشاورزان و دامداران، وقشرهاي تحصيل کرده تشکيل داده و مشارکت مردمي و دخالت موثر افراد توانمند را در فرايند برنامه ريزي و توسعه روستا فراهم سازد. اما در کنار موفقيت هاي نسبي و تلاش هايي که برخي از اعضاء شورا انجام دادند، متاسفانه به دليل:

1- کمبود منابع مالي ناشي از عدم تخصيص بودجه هاي دولتي و همچنين عدم وجود خلاقيت در ايجاد منابع جديد درآمدي(پيام دروني شوراها نيز آن است که هزينه توسعه و آباداني هر منطقه با مشارکت شهروندان آن منطقه ميسر مي شود و دولت و سارمان ها قادر به پرداخت مخارج توسعه و عمران شهرها و روستاها نمي تواند باشد).

ادامه دارد...

در صحنه اي از فيلم تايتانيك در حالي که کشتي تايتانيک در اثر برخورد با کوه يخ دچار صدمه جدي شده بود، گروهي نوازنده در عرشه کشتي مشغول اجراي قطعات برگزيده از موسيقي کلاسيک بودند! آنان کار خود را به بهترين نحو اجرا مي کردند و دقت ميکردند که کيفيت کارشان تحت تاثير شرايط نامناسب موجود قرار نگيرد! اما در يک کشتيِ در حالِ غرق شدن و در ميان مسافراني که از هول و وحشت در حال سراسيمه دويدن به اين سو و آن سو هستند، چه اهميتي دارد که موسيقي کلاسيک با بهترين کيفيت اجرا شود؟!

کتاب «قلعه حيوانات» را خوانده ايد يا نه؟ ماجراي اين کتاب، داستان حيوانات يک مزرعه عليه اربابِ زورگوست. حيوانات دست به دستِ هم ميشوند و ارباب و خانواده اش را از مزرعه بيرون ميکنند و خود مديريت مزرعه را به دست ميگيرند. اولين کار آنها پس از پيروزي، تنظيم عهد نامه ايست که طبق آن همه ي حيوانات با هم برابرند و هيچکس حق ندارد خود را ارباب و مالک ديگران بداند اما چيزي نميگذرد که خوکي که مديريت مزرعه را به دست گرفته است، آرام آرام عهدنامه را تغيير ميدهد و براي خود و اطرافيانش حقوق و امتيازات ويژه اي وضع ميکند در اين ميان، اسبي در اين مزرعه زندگي ميکند به نام «باکستر» که به لحاظ خوش خلقي، صبوري و پشتکار، مورد احترام همه ي حيوانات است. حيوانات از او ميخواهند کمکشان کند تا در مورد شرايط جديد تصميم بگيرند اما «باکستر» سخت مشغول کار است و به اطرافش توجه اي ندارد. شعار او اين است: «من کار ميکنم!» و احساس مي کند که بايد کار خود را به بهترين شکل انجام دهد و کاري به کار چيز ديگري نداشته باشد! گرچه «باکستر» ميتوانست از اتفاق وحشتناکي که در«قلعه ي حيوانات» رخ ميداد جلوگيري کند، چنان با وجدان و شرافتمندانه سرش به کارش گرم بود که فقط هنگامي از«تغييرات» باخبر شد که خوک حاکم، او را به يک سلاخ فروخت! «باکتسر جماعت ها» آدم هاي خوب و باشرافتي هستند اما بر اولويت نادرستي متمرکز هستند.

"بالاترين سطح مديريت"

بسياري از مديران و افراد موفق را مي شناسيد كه در كسب و كار و سياست و ... جزو برترين ها هستند ، اما خشنود و شاد نيستند ؛ پيچيده ترين بحران هاي تجاري و مديريتي را حل مي كنند اما گاهي اوقات در كوچك ترين مسائل زندگي شخصي خود ( ارتباط با اعضاي خانواده ....) با مشكل مواجه هستند. تحولات آتي كاري و مديريتي خود را به خوبي پيش بيني مي كنند اما در درك نياز هاي آتي شخص خودشان دچار اشتباه مي شوند .... چرا؟

محققين معتقدند اين مديران، مهمترين بخش مديريت را ناديده گرفته اند و آن هم "مديريت بر خود" است ؛

تجلي مديريت بر خود، اعتلاي وجود مقدس انساني است كه در نهايت فراتر از معيارهاي كمي و قابل اندازه گيري معمول در كار و تجارت است . اهداف ارزشمند انسان بودن و انسان ماندن ، اجل بر موفقيت هاي كاري و مالي است كه در خودشكوفايي انساني متصور است ؛ و بر اساس آموزه هاي ديني ما ، ماه مبارك رمضان ماه " مديريت بر خود" است . اگرچه نماد محسوس تمرين اين مديريت در امساك از خوردن و نوشيدن تجلي يافته ولي مومنين مي دانند كه فلسفه رمضان پالايش وجود و تسلط وجه الهي در تمام شقوق و شئون زندگي است . فرصت مديريت بر خود در اين ماه را غنيمت مي شمريم.