یک، عقل چیز خوبی است و زبان هم فقط برای خبرچینی و دروغ بستن و تهمت زدن و لیچار گفتن نیست
دو، برخی فریاد دزد دزدشان، گوش فلک را کر کرده و غافل از اینکه همدیگر را صدا می زنند!
سه، یک انسان می تواند هم مسئول باشد، هم حرف بزند، هم حرف درست بزند و هم بعد از حرف زدن، بقیه به او احترام بگذارند
چهار، دوست واقعی کسی است که موقع پیشامدهای خوب کنار آدم است، کسی که کنار ما بالا و پایین می پرد و به خاطر موفقیت های ما شادی می کند. دوست کاذب کسی است که با آن قیافه غمگین و آن به ظاهر همدردیش، فقط در لحظه های سختی ظاهر می شود و در واقع مشکلات آدم، تسلایی است برای زندگی نکبت بار خودش.
پنج، مخالفت به ناچار، دشمنی نیست، بلکه به عنوان بهانه ای برای دشمنی مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
شش، هنوز نداشته های بیش از حد، غروری بس کاذب را ایجاد می کند، طوری که قادر به دیدن آسمان نیستیم
هفت، متاسفانه هنوز به این می بالیم که در مراسم عزای یگدیگر سنگ تمام می گذاریم، اما تا زنده ایم، برای هم زننده ایم. زنده ها هم آبروی مردگان می برند.
هشت، دنیا پر از پلیدی است، نه به خاطر وجود آدم های بد، به خاطر سکوت آدم های خوب
نه، خوش به حال کسانی که از اینکه زنده اند، دیگران و حتی هستی و زندگی به آن ها می بالد، بگذار زندگی از اینکه تو زنده ای به خودش ببالد
ده، و بعضی آدم ها وجودشان نعمت است، حکم فرشته را دارند. درست همانجا که از همه کس و همه جا بریده ای کنارت هستند... آنان سرمایه های زندگی هستند... اگر از این بعضی ها دارید، مراقبشان باشید...حیف است که نباشند...
ساتروآر به خاطر قرار گرفتن در منطقه ای کوهستانی و مرتفع و آب فراوان رود خانه «روآر» و چشمه های فراوانی که دارد و قرار داشتن در بین چند کوه و تپه و دره ای با جهت غربی – شرقی، از جهت دمای هوا، نسبت به دیگر مناطق مسکونی سوادکوه و ییلاق های اطراف، از هوای بسیار لطیف و ییلاقی برخوردار است و از جهت نوع و کیفیت آب و هوا و همچنین پوشش گیاهی از دیگر مناطق اطراف و منطقه متمایز و زبانزد است.
براساس شواهد موجود و به ویژه قبرهایی که متعلق به چند هزار سال پیش است، داخل و اطراف روستا نشانه هایی از زندگی جمعی از دوره مهرپرستی دارد، زیرا تمامی گورهای قدیمی به طرف مشرق و طلوع خورشید قرار گرفته است و کاملا متفاوت با وضعیت قبرهایی است که به مسلمانان تعلق دارد. این قبرها در منطقه، به گورستان گبری ها معروف است. مردم از درون این گورها زیور آلات، کوزه هایی با نقاشی های ظریف و زیبا یافته اند.
به روایتی، اصل و نسب بومیان اصلی سوادکوه به اوجی ها می رسد. اوجی ها در اواخر دوره مغول یا در اوایل دوره تیموری وارد سوادکوه و پس از آن تعدادی از آن ها نیز وارد الاشت شدند و با بومیان زندگی مسالمت آمیزی را آغاز کردند. دقیقا معلوم نیست چه مدت پس از ورود آن ها به الاشت، بیماری وبا در منطقه شایع شد و ساکنان الاشت متواری شدند و بسیاری نیز از بین رفتند. پس از وقوع وبا، اوجی ها تعدادی به مناطق اطراف، تعدادی به نقاط نامعلوم رفتند و تعدادی نیز پس از پایان تراژدی به الاشت بازگشتند. در حال حاضر اوجی ها معروف به جورسرایی یا به لهجه محلی «جوسری» (Jusseri) هستند.
خانواده ها و فامیلی های جوسری بدین قرار است: رشیدی، نجفی، جورسرایی، ثباتی، ژاله، فرزادمنش، جورسر، ثابوته، احسانی، قلی پور، نیک بین، رشیدی، اکبری، سبحانی، محمدی(محمدآقا)، نوروزی، حیدری(سنگرجی)، اصغری، مسیبی، طیبی، عسگری، روستاییان، رحمانی، ولی زاده، فرهادپور، اندی، اندی روان، آور، آشتاب، اذرکیش.
احتمالا پس از شیوع بیماری های وبا، طاعون و همچنین بلایای طبیعی همچون زلزله و جنگ باعث مهاجرت اقوام مختلف از نقاط دور و نزدیک از جمله «الاشت» به سات روآر شده و در این ناحیه خوش آب و هوا سکنی گزیدند. همچنین ساتروآر به دلیل داشتن آب و هوای مساعد و مراتع سرسبز، محل مناسبی برای پرورش دام بوده است که باعث شد تا دامداران از دیگر مناطق به این ییلاق خوش آب و هوا کوچ نمایند.
عمده ترین اقوامی که در ساتروآر زندگی می کنند، محمدآقا(محمدی) - که طبق اسناد و بنچاق های دستنویس به دست آمده بیش از 400 سال در این منطقه ساکن می باشند- و هفتدایی(هفتایی) هستند. طبق گفته قدیمی ترها، هر دو این اقوام و همینطور اقوامی مانند جمشیدی ها، کرچنی ها و ... ساکن الاشت بودند و احتمالا در ساتروآر دارای بنههای دامداری بودند که به مرور در سات روآر بطور دائم ساکن شدند. همین الان هم در الاشت محله هایی بنام مماقا خل(محمدآقا خیل) و جمشیدی خل(خیل) وجود دارد و حکایت از آن دارد که بیشتر اهالی ساتروآر ساکن الاشت و الاشتی بودند.
قوم محمدآقا: محمدی، محمدآقایی، آقایی، اصغری، جعفری، سبحانی
قوم هفتایی: نجفی، فرهادی، دادمهر، براق
از دیگر اقوام و فامیل های ساکن در سات روآر: حضرتی، حبیبی، ناظری، غفاری، ارجمندی، رمضانی، کرامتی، محسنی، زارع و ...
منابع:
1- الاشت زادگاه رضاشاه، هوشنگ پورکری
2- تاریخ مهجوری، چاپ اول، ساری، 1345
3- جستاری در جغرافیای سوادکوه، سید جلال موسویان، موسسه بهشاد، چاپ اول 1371
4- سوادکوهی تباران نام آور، محمدتقی لطیفی شیردار، بابل، مبعث، چاپ اول، 1380
5- ریشه های قومی قبایل سوادکوه، تالیف ابراهیم درویشی
6- فرهنگ مردم آلاشت و سوادکوه، کیوان پهلوان، انتشارات آزون، 1384
7- تاریخ مازندران باستان، طیار یزدان لموکی، چاپ سوم، تهران، نشر چشمه، 1380
به عنوان یک اصل باید گفت نام «ساتروآر» همانند بسیاری از نام گذاری ها برای اماکن، روستاها، کوهها و رودخانهها با چنان دقت نظری صورت گرفته که به تنهایی میتواند دلیل و تاییدی بر هوشمندی مردم باشد. اغلب نامگذاریها چنان دقیق است که میتواند در حکم یک نشانه برای رهگذر غریبه باشد.
نام «سات روآر» هم یک نمونه جالب از این نامگذاریها است. «سات» دگرگون شده واژه سئو یا دئو و به معنی صاف و روشن است. همچنین "سا" به معنی : مانند،گونه،سایه ای گذرا است. سا به معنی زمین بی درخت نیز به کار رفته است. بنابراین «سات:Saat/سئودرکا» به معنی زلال و صاف، سالم، درست، پابرجا، چابک و "روآر" هم که درزبان محلی به معنی رود به کار می رود و برگرفته از رودخانه «روآر» است که از میان روستا می گذرد. بنابراین می توان «سات روآر» را به معنی آب زلال و روشن یا رود زلال و روشن دانست. همانطور که سوادکوه(سات کوه) به معنی کوه صاف و بدون درخت است.
مردم منطقه به گویش محلی آن را «سات روآر» تلفظ می کنند، پس منطقا به خاطر اسم خاص بودن آن می بایست (سات روآر) پذیرفته شود.
براساس تحقیقات انجام شده کلمه «ساتروار» از زمانی به «سوادرودبار» تبدیل شد که ماموران ثبت اسناد به غلط در شناسنامههای مردم کلمه «سوادرودبار» را نوشتند و در پایان اسم فامیلی اهالی کلمات «سوادرودباری» یا «رودباری» را اضافه کردند.
1- طبیعت سیل ناگهانی بودن و مخرب بودن است که در مسیر خود هر آنچه وجود دارد را با خود می برد، با این حال سیل نیز قابل کنترل و مدیریت است.
2- مدیریت بحران نیاز به برنامه ریزی از قبل، پیشگیری و هماهنگی و همدلی دارد تا بحران های طبیعی همچون سیل کمترین خرابی را به بار آورد.
3- با برنامه ریزی قبلی و پیش بینی های مدبرانه، سیل ساتروآر قابل کنترل خواهد بود تا کمترین خسارت را در ساتروآر به بار آورد و با توجه به کوهستانی بودن محل و پوشش گیاهی ضعیف منطقه، مطمئنا سیل روز 28 تیر 1394 آخرین سیل «روآر» نخواهد بود.
4- زمین های قسمت جنوبی «روآر» یعنی از بالا محله تا انتهای «گوسی سر» بسیار سست و رانشی است و در سال های اخیر «روآر« باعث فرسایش بیش از حد خاک این قسمت های محل شده است، که چنانچه به این ترتیب پیش رود و هر از گاهی چنین سیل مهیبی بیاید یا بارندگی های شدیدی در محل رخ دهد، احتمال وقوع یک فاجعه در حد رانش کل بالا محله و فرو ریختن «گف سبزه» و «گوسی سر» وجود دارد.
5 - دیوار چینی و ساختن نوعی سد سنگی در تمام مسیر جنوبی روآر، کانالیزه کردن مسیر روآر و همچنین کاشت درخت و تبدیل قسمت های رانشی مسیر روآر به باغ میوه، هرچند کمی رویایی به نظر می رسد، اما اقدامی ضروری و البته قابل اجرا است تا از رانش بیشتر زمین و تخریب منازل این قسمت ها جلوگیری شود.
6- احتمالا بتوان با ساخت سدی سنگی یا خاکی در بالادست یا حتی «آب بندان»هایی در مسیر «روآر»، ضمن استفاده بهینه از آب ذخیره شده، از وقوع سیل هایی مهیب و مخرب جلوگیری کرد.
7- طبیعی است که تیرهای برق و لوله های آب نباید در مسیل رودخانه باشد.
8- ساختن پل در ساتروآر نیاز به منهدسی متفاوتی دارد و همچون ساخت پل در بستر رودخانه ها، پایه های آن نباید در مسیل رودخانه باشد تا به سادگی آسیب نبیند.
9- جاده های درون وبرون ساتروآر به آسانی در معرض تخریب ناشی از سیل به ویژه در دره ها می باشد که لازم است فکری به حال آن کرد.
10- شاید لازم باشد مکانیزمی برای هشدار و اطلاع رسانی به موقع در هنگام وقوع سیل تعبیه شود تا اهالی بتوانند خود و اتومبیل یا احشام خود را از مسیر رودخانه دور نمایند تا از خسارت های مالی بیشتر و احتمالا جانی پیشگیری شود.
متاسفانه، طوفان و سیل اخیر، سات روآر را نیز بی نصیب نگذاشت و خرابی هایی به بار آورد. ظاهرا چند دستگاه خوردوی اهالی را برده است. به جاده و همینطور راه ها و معابر داخل روستا آسیب جدی وارد شده است. به لوله های آب و همینطور تیرهای برق نیز خساراتی وارد شده است و ...
اهالی با همکاری فرمانداری سوادکوه و شهرداری آلاشت در حال رسیدگی به خسارات و ترمیم معابر و ... هستند و جا دارد از عزیزان زحمت کشی که همیشه در صحنه ها حضور فعال دارند، قدردانی شود و البته و در مقابل جای برخی از افرادی که باید و به خصوص در چنین شرایطی حضور جدی داشته باشند طبق معمول خالی است. همان افرادی که از مسئولیت فقط و فقط اسم آن را یدک می کشند و جنجال مسئولیت شان گوش فلک را کر کرده است. این عدم حضور آنقدر نمایان بوده که حتی بخشدار محترم نیز به طور جدی پیگیر آن است.
ای کاش با فرهنگ مسئولیت و مسئولیت پذیری بیشتر آشنا شویم و حق آن را درست به جا آوریم.
این دوستان محترم فقط به یاد داشته باشند که به زودی باید در حضور تمامی اهالی و برخی مسئولین شهرستان، پاسخ گوی مردم و خیلی از سوالات و ابهامات باشند.
بسیاری از فلاسفه و متفکرین هدف شان این بود که بادکنک خیالی خوشبختی را بترکانند چون فکر می کردند این آرزو نه تنها اشتیاق بیهوده ای است بلکه به خودی خود افزاینده احساس بدبختی و افسردگی در تمدن بشری است. و در حالی که عطش سیری ناپذیر بشر معاصر برای رسیدن به خرسندی و خوشبختی امری همگانی و سراسری شده است، نسبت افراد خوشبخت حتی در هاوایی فرقی با بقیه نقاط جهان ندارد. فقط در هاوایی و جزایر خوشبخت نشین دیگر این توقع از آدم ها وجود دارد که شاد و خوشحال باشند. به همین دلیل آدم های افسرده ایی(البته از نوع پولدارش) که به آن جزیره خوشبخت نشین می روند همچنان احساس افسردگی شان از بین نرفته و سنگینی یک احساس گناه هم بر بحران روحی شان اضافه می شود. و از طرفی این روزها در همه دنیا، آدم ها به درد زندگی در هاوایی مبتلا شده اند، این روزها افسرده بودن دیگر به شعرا و هنرمندان ختم نمی شود و پروزاک خوردن حتی به بقال سر کوچه هم سرایت کرده است.
از فوبیا (ترسهای بیدلیل و مرضی ) زیاد شنیدهایم. فوبیای حشرات، فوبیای تاریکی، ارتفاع، فوبیای تنهایی و سکوت. اما شاید هیچیک از آنها، به اندازه ترس از تصمیمگیری بر زندگی ما سایه نینداخته باشد. ترس از تصمیمگیری به حدی جدی است که برای آن یک نام اختصاصی هم در نظر گرفته شده است: Decidophobia. این لغت توسط والتر کافمن، ابداع شد. او کتابی به نام «بدونگناه و عدالت» نوشت. او کتاب خود را اینگونه شروع میکند: ترس از تصمیمگیری یا فوبیای تصمیمگیری، باعث میشود ما جرات انتخاب یک گزینه را از میان گزینههای موجود نداشته باشیم. این در حالی است که در بسیاری از موارد، گزینه درست را میتوانیم به سادگی از میان گزینههای پیش رو تشخیص دهیم.فرار از تصمیمهای بزرگ به تصمیمهای کوچک، یکی از هنرهای ما برای پنهان کردن ترس از تصمیمگیری است. به همین دلیل، احتمالا شما این راهکار را زیاد دیده یا بهکار بردهاید: حالا یک تغییر کوچک انجام بدهیم. شاید اینجا تشبیهی که پیتر سنگه در کتاب پنجمین فرمان خود، در حوزه تفکر سیستمی مطرح میکند قابل استفاده باشد: با تقسیم یک گاو به دو قسمت، دو گوساله نخواهیم داشت، بلکه یک گاو مرده خواهیم داشت، ما با خرد کردن یک تصمیم به تصمیم های کوچک تر، عملا اصل آن تصمیم را کنار گذاشته ایم و سرگرم انتخاب های دیگر شده ایم. غیر از موارد فوق، ما راه کارها و مکانیزم های دیگری هم برای فرار از تصمیم گیری و پنهان کردن فوبیای تصمیم گیری آموخته ایم: فعلا اولویت من نیست، نکته دیگر آن است که ما عموما فراموش می کنیم که تصمیم نگرفتن، خود یک تصمیم است. دلیل اینکه بسیاری از ما مشورت می گیریم، ندانستن پاسخ نیست، بلکه ترسیدن از پذیرش پاسخی است که در ذهن داریم.
روزه سری رسم مختص مازندران در ایام ماه مبارک رمضان است و کسانی که برای نخستین بار به سن تکلیف میرسند و روزه میگیرند از جانب بزرگترها با دریافت هدیه ای که عموما این هدایا چادر نماز و طلاجات برای دخترها و پول و انواع نقرهجات قدیمی برای پسران است مورد تشویق قرار می گیرند. افراد خانواده جمع میشوند و برای کودکان و نوجوانانی که برای اولین بار روزه کامل گرفته اند هدیهای تهیه میکنند به عنوان «روزه سری» به آنها میدهند. روزه سری، نمودی است از امتزاج فرهنگ بومی با فرهنگ دینی، این بدین معناست که خرده فرهنگ ها چگونه تلاش می کنند تا معارف دینی در روح و جان نسل جدید و آتیه ساز جامعه نهادینه گردد.
از منظر دیگر، روزه سری بیانگر این مطلب است که مردمان معتقد به دین و مبانی دینی این دیار تلاش دارند تا معارف دینی و احکام الهی را در لطیف ترین وجه آن که توام با تشویق و تحبیب است به کودک ونوجوان خویش آموزش دهند.هدیه خریداری شده توسط پدر و مادر بهترین چاشنی این آموزش و یادگیری است که برای همیشه در ذهن کودک و نوجوان نقش می بندد، اهدای جوایز به پسرها و دخترهایی که برای اولین بار اقدام به روزه گرفتن می کنند، معمولا درحضور اقوام و فامیل در زمان افطار انجام می شود. ترویج احکام دینی و قرآنی در بین نونهالان و نوجوانان، ثبت و درج خاطرات خوش از عبادت و بندگی پروردگار متعال و ایجاد کشش به انجام اعمال عبادی در بزرگسالی از مهمترین مزایای این رسم در بین مردم مازندران است.
کم آبی و خشکسالی در سات روآر نیز بیداد می کند. در دو ماه اخیر بارندگی وجود نداشته و اهالی دست به دامن دعا و نیایش و نذر و ... شدند بلکه باران رحمت خداوندی در این ماه های گرم سال شامل خاک تفتیده سات روآر نیز بشود. چشمه ها یکی پس از دیگری در حال خشکیدن است و دره (روآر) را تاکنون اینقدر کم آب ندیده بودم. و با وجود این کم آبی، 2 نکته قابل تامل است:
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی