عاشقم، اهل همین کوچه بن بست کناری، که تو از پنجره اش، پای به قلب من دیوانه نهادی،
تو کجا؟ کوچه کجا؟ پنجره باز کجا؟، من کجا؟عشق کجا؟ طاقت آغاز کجا؟،
تو به لبخند و نگاهی، من دلداده به آهی،
بنشستیم، تو در قلب، و من خسته به چاهی،
گنه از کیست؟، از آن پنجره باز؟، از آن لحظه آغاز؟، از آن چشم گنه کار؟، از آن لحظه دیدار؟،
کاش می شد گنه پنجره و لحظه و چشمت، همه بر دوش، گیرم، جای آن یک شب مهتاب، تو را تنگ در آغوش بگیرم...،
در چنین شبی، 45 سال پیش داشتم خودمو آماده می کردم که به دنیا بیایم...،
به این فکر می کنم که روزی نبودم، هیچ نبودم، اصلا نبودم... و حالا هستم... و هستی ام را مدیون اویم...او...،
به این فکر می کنم که چه شد این بار مسئولیت را پذیرفتم و اینگونه انتخاب کردم...،
به این فکر می کنم که به راستی مسئولیتم چیست و در مقابل، بهانه جویی هایم کدامند...؟
داشتم فکر می کردم چه فراز و نشیب هایی را طی کردم و طی خواهم کرد...،
و چقدر این زندگی را دوست دارم با همه تلخ و شیرین هایش...،
و چقدر عاشقم، عاشق خودم، عاشق زندگی، عاشق خانواده ام، عاشق شهر و دیارم، عاشق میهنم و عاشق دین و اعتقاد و آئینم...
و حالا... فقط به اکنون فکر می کنم... حالا که هستم... و به مسئولیتم...،
اگر در این دنیا همه چیز را فراموش کنی باکی نیست. تنها یک چیز را نباید از یاد برد. تو برای کاری به دنیا آمدی که اگر آن را به انجام نرسانی، هیچ کاری نکرده ای. از آدمی کاری بر می آید که آن کار نه از آسمان بر می آید و نه از زمین و نه از کوه ها،
اما تو می گویی کارهای زیادی از من بر میآید...
خانم معلم پس از یکی دو بار آموزش درس ، از شاگردانش پرسید : چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند . معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
همه دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند . معلم به یکی از سه دانش آموز گفت : پسرم این چوب را بگیر و دو بار به کف دست من بزن . دانش آموز متعجب پرسید : به کف دست شما بزنم ؟ به چه دلیل ؟
معلم گفت : پسرم مطمئنا" من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدی . به همین دلیل باید تنبیه شوم .
دانش آموز اول دوبار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش ، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود به معلم گفت : خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب به دست شما بزنم . از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ، تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بیگاه داخل کلاس ، هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند .
از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .
روباه گفت: سلام!
شازده کوچولو سربرگرداند و کسی را ندید، ولی مودبانه جواب سلام داد.
صدا گقت: من اینجا هستم، زیر درخت سیب...
شازده کوچولو پرسید: تو که هستی؟ چه خوشگلی...!
روباه گفت: من روباه هستم.
شازده کوچولو گفت: بیا با من بازی کن، من آنقدر غصه به دل دارم که نگو...
روباه گفت: من نمی توانم با تو بازی کنم. مرا اهلی نکرده اند.
شازده کوچولو آهی کشید و گفت: "اهلی کردن" یعنی چه؟
روباه گفت: تو اهل اینجا نیستی. پی چه می گردی؟
شازده کوچولو گفت: من پی آدم ها می گردم. "اهلی کردن یعنی چه؟
روباه گفت:"اهلی کردن" چیز بسیار فراموش شده است، یعنی "علاقه ایجاد کردن..."
- علاقه ایجاد کردن؟!
روباه گفت: بله، تو برای من هنوز پسر بچه ای هستی مثل صدها هزار پسربچه دیگر، و من نیازی به تو ندارم. تو هم نیازی به من نداری. من نیز برای تو روباهی هستم شبیه صدها هزار روباه دیگر.ولی تو اگر مرا اهلی کنی، هردو به هم نیازمند خواهیم شد. تو برای من در عالم همتا نخواهی داشت و من برای تو در دنیا یگانه خواهم بود...
شازده کوچولو گفت: کم کم دارم می فهمم.
روباه آهی کشید و گفت: زندگی من یکنواخت است. من مرغ ها را شکار می کنم و آدم ها مرا. تمام مرغ ها به هم شبیهند و تمام آدم ها با هم یکسان. به همین جهت در اینجا اوقات به کسالت می گذرد. ولی تو اگر مرا اهلی کنی، زندگی من همچون خورشید روشن خواهدشد. من با صدای پایی آشنا خواهم شد که با صدای پاهای دیگر فرق خواهد داشت. صدای پاهای دیگر مرا به سوراخ فرو خواهد برد، ولی صدای پای تو همچون نغمه موسیقی مرا از لانه بیرون خواهد کشید. به علاوه، خوب نگاه کن! آن گندم زارها را در آن پایین می بینی؟ من نان نمی خورم و گندم در نظرم چیز بی فایده ای است. گندم زارها مرا به یاد هیچ چیز نمی اندازند و این جای تاسف است! اما تو موهای طلایی داری. و چقدر خوب خواهدشد آن وقت که مرا اهلی کرده باشی! چون گندم که به رنگ طلاست مرا به یاد تو خواهد انداخت. آن وقت من صدای وزیدن باد را در گندم زار دوست خواهم داشت... روباه ساکت شد و مدت زیادی به شازده کوچولو نگاه کرد. آخر گفت:
- بی زحمت... مرا اهلی کن!
شازده کوچولو در جواب گفت: خیلی دلم می خواهد، ولی زیاد وقت ندارم. من باید دوستانی پیدا کنم و خیلی چیزها هست که باید بشناسم.
روباه گفت: هیچ چیزی را تا اهلی نکنند، نمی توان شناخت. آدم ها دیگر وقت شناختن هیچ چیز را ندارند. آنها چیزهای ساخته و پرداخته از دکان می خرند. اما چون کاسبی نیست که دوست بفروشد، آدم ها مانده اند بی دوست. تو اگر دوست می خواهی مرا اهلی کن!
شازده کوچولو پرسید: برای این کار چه باید کرد؟ روباه در جواب گفت:باید صبور باشی، خیلی صبور. تو اول کمی دور از من به این شکل لای علف ها می نشینی.من از گوشه چشم به تو نگاه خواهم کرد و تو هیچ حرفی نخواهی زد. زبان سرچشمه سوء تفاهم است. ولی تو هر روز می توانی قدری جلوتر بنشینی.
فردا شازده کوچولو باز آمد.
روباه گفت: - بهتر بود به وقت دیروز می آمدی. تو اگر مثلا هر روز ساعت چهار بعد از ظهر بیایی، من از ساعت سه به بعد کم کم خوشحال خواهم شد، و هرچه بیشتر وقت بگذرد، احساس خوشحالی من بیشتر خواهد بود. سر ساعت چهار نگران و هیجان زده خواهم شد و آن وقت به ارزش خوشبختی پی خواهم برد. ولی اگر در وقت نامعلومی بیایی، دل مشتاق من نمی داند کی خود را برای استقبال تو بیاراید...
بالاخره شازده کوچولو روباه را اهلی کرد
روزها بعد، وقتی ساعت جدایی نزدیک شد، روباه گفت: دلم می خواهد گریه کنم.
شازده کوچولو گفت: تقصیر خودت است. من بد تو را نمی خواستم، ولی خودت خواستی که اهلیت کنم...
روباه گفت: درست است.
شازده کوچولو گفت: پس چه چیزی برای تو می ماند؟
- رنگ گندم زارها... که به رنگ موهای طلایی تو است، یاد تو را برای من زنده می کند...
کتاب "شازده کوچولو" شاهکاری ماندگار از: آنتوان دوسنت اگزوپری با ترجمه ای بی نظیر از : احمد شاملو
بحرانها گاهی اوقات فرصتهایی با خود به همراه دارند. ارزش بحران هنگامی آشکار میشود که شخص آمادهی رسیدن به مراحل بالاتر خود شکوفایی و تعادل باشد. این آمادهسازی با استفاده از روشهای امیدوارسازی، شناخت و اعتقاد به تحمل رنج، اعتقاد و پیوند با خالق و سرنوشت و بالاخره پیدا کردن یک معنا برای ادامه حیات امکان پذیر میشود. روشهای قابل استفاده در این مرحله به روشهای نوسازی و رشد معروف هستند. فنونی همچون مهارتهای مرکزیت دادن، تحلیل توانمندی، بمباران نقاط قوت، مرور تجارب رشد، در این روش مورد استفاده قرار میگیرد. فنون دیگری نیز در این روش مورد استفاده قرار میگیرد، ازجمله: مواجهه، اگاهی حسی، گشتالتدرمانی،هنرهای خلاق، افزایش تجارب جدید و تقویت معنوی. بکارگیری این فنون، موجب رهاسازی توانمندیها و قابلیتهای فرد، تسهیل خودآگاهی، افزایش خودشناسی و جهتگیری جدید معنوی میشود. این فنون، جزء کمکهای اولیه روانشناختی محسوب نمیشود و برای کسانی که هنوز در حالت بحرانی بهسر میبرند کاربرد ندارد، زیرا بهرهمندی از این فنون منوط به داشتن آگاهی و وجود تعادلی است که مقدمه رشد است. پس از اجرای فنون تسکین، میتوان از این فنون استفاده کرد. همچنین بکارگیری این تکنیکها مستلزم مهارت تحلیل توانمندی و کارآیی بازماندگان و آسیبدیدگان و همچنین درمانگر در تسهیل خودآگاهی است.
فراخوانی پاسخهای مفید[1]
تغییر سریع و مثبت[2]
عدم بازگشت به قبل[3]
تغییر شخصیت و سبک زندگی فرد[4]
قدرت وتوانایی بالاتر و جدید[5]
بلوغ کامل عاطفی وروانی[6]
درک عمیق تراز زندگی[7]
کسب ارزشهای جدید[8]
تثبیت و روشن شدن وجودی و معنوی فرد[9]
تغییر در اهداف و ابعاد مذهبی و معنوی[10]
برگرفته از کتاب «راهنمای جامع سلامتروانی و حمایتهای روانیاجتماعی در بلایا و وضعیتهای اضطراری» تالیف دکتر خسرو محمدی
[1] - Benefit Respanse
[2] - Rapid & Positive Chang
[3] - Not Resilience
[4] - Personel & Life style Chang
[5] - New & Greater Strength
[6]- Greater Psychological & Emotional Maturity
[7] - Deep Appreciation of Life
[8] - New Values
[9] - Greater Excetential & Psychospritual Clarify
[10] - Chang in Purpose,Spritual,Religiousity
[11] - Chang Philosophy of Life-Belife System
[12] - Satisfy & Meaningful
[13] - Deeper Commitment to Lives -
[14] - Deeper Level of Awarness
[15] - Feel of New Born
رشد (تعالی) پس از تروما[1] تازهترین تکامل بشری است و این استادانهترین مکانیسم کاهش اثرات «تروما» است. کریستوفر(2004) معتقد است تعالی یافتن معمولترین پیامدی است که به دنبال در معرض قرار گرفتن با یک «تروما»ی محیطی، ظاهر میشود.
آنچه اکنون بسیار روشن است این است که بحران و مصیبت با رشد پس از تروما یا رشد پسآسیبی (PTG) میتوانند همزیستی داشته باشند. مطالعات مختلفی همبستگی منفی بین (PTG) و بلایا نشان دادهاند (میرکر و زولنر 2006). هرچه تهدید جدیتر باشد تعمق بیشتر را سبب میشود و یک پتانسیل تغییر و رشد را بوجود میآورد (کالهون و تدسکی 2004، 2006 ، ویس 2002). بعضی از مطالعات همبستگی مثبت بین شدت اتفاق و رشد پس از آن را نشان دادهاند (مک میلان، اسمیت و فیشر 1997؛ پارک، کوهن و مارک 1996). اخیراً (PTG) به عنوان یک استراتژی کنار آمدن هم جایگاه پیدا کرده است. در نظر گرفتن (PTG) به عنوان یک استراتژی کنار آمدن، آن را در چارچوب نظریههای کنار آمدن به عنوان یک پاسخ انطباقی قرار میدهد (آفلاک و تنن 1996 ).مطابق با این الگو، حوادث منفی زندگی میتوانند پیآمدهای مثبت بوجود آورند (تدسکی و کالهون 2004). این الگو با تجربهی حادثه ی آسیبزا شروع میشود. اگر این حادثه به حد کافی ناراحت کننده باشد، گفته میشود که طرحوارهها، اعتقادات واهداف بنیادی فرد را ویران میکند و سبب ناراحتی هیجانی شدید میشود. فرد در تلاش برای تخفیف این ناراحتی، بطور اتوماتیک و بدون قصد، به تعمق دربارهی این آسیب اقدام میکند. از آن جایی که این فرایندهای شناختی اغلب ناخواسته و ناخوانده هستند، حمایت از دیگران جستوجو میشود و راهبردهای مقابلهای فعال میشود. این حمایت اجتماعی تا حد زیادی به مدیریت ناراحتی هیجانی و اصلاح طرحواره کمک میکند. زمانی که ناراحتی هیجانی کمی فروکش کند، این تعمق خودکار به یک بازتابش هدفمند دربارهی نحوهی تغییر فرد توسط این حادثه تبدیل میشود. بالاخره وقتی تفکر عمدی سازنده، معنا یافته و با ارزیابی مجدد باشد، رشد شخصی رخ میدهد ( تدسکی و کالهون 1995). فردی که در وضعیت بحرانی قرار دارد در یک دورهی زمانی کوتاه مدت، آمادگی پذیرش تغییرات زیادی را دارد وطی این دوره دیگران(افراد مهمی چون مشاور،خانواده و دوستان) میتوانند مفید واقع شوند.
برگرفته از کتاب «راهنمای جامع سلامتروانی و حمایتهای روانیاجتماعی در بلایا و وضعیتهای اضطراری» تالیف دکتر خسرو محمدی
[1] - post traumatic growth(PTG)
مداخله در بحرانهای روانشناختی، یک رویکرد مسلم برای کمک به کاهش شدت هیجان و درماندگی ناشی از انواع فجایع و بحرانها است.« استرس تروماتیک» به خودی خود دلیل و برهان محکمی است بر اینکه خدمات روانشناختی به عنوان اولین کمک در شرایط بحرانی باشد و ضروری است که گروههای درمانی و حمایتی از همان ابتدای وقوع حادثهی بحرانی تشکیل و شروع بکار کنند. تحقیقات نشان داده است که حتی مداخلات نسبتاً مختصر اما حرفهای به بازماندگان در شرایط اضطراری، میتواند بطور مؤثری در پیشگیری از بروز اختلال استرس پس از حادثه(PTSD) در آسیبدیدگان نقش داشته باشد. مداخله در بحران عبارتست از: استفادهی کوتاه مدت از مهارتها و راهبردهای اختصاصی برای کمک به افراد بحرانزده، برای مقابله با آشفتگی و ناراحتی ناشی از شرایط و رویدادهای اضطراری خاص. مداخله در بحران رویکردی فعال، رهنمودی و کوتاه مدت است که بلافاصله یا به فاصلهی کوتاهی پس از بروز بحران انجام میشود. مداخله در بحران شامل دامنهی وسیعی از فنون است که از ارایهی حمایت و تماس فوری تا درمانهای فشرده و کوتاه مدت گستردگی دارد. هدف ابتدایی از کمکهای اولیه روانشناختی ایجاد محیطی: 1)امن ، 2)آرام بخش، 3) توانمندساز، 4)امیدبخش است.
در راستای ارائه کمکهای روانشناختی به آسیب دیدگان و بازماندگان فاجعه منا «ستاد امداد و مشاوره روانشناختی به آسیب دیدگان و خانواده ها» با همکاری سازمان بهزیستی کشور، وزارت بهداشت و جمعیت هلال احمر، در سازمان نظام روان شناسی و مشاوره با ریاست جناب آقای دکتر الهیاری به عنوان رئیس سازمان نظام روان شناسی و مشاوره تشکیل و شروع به فعالیت کرده است. هدف از تدوین این دستورالعمل، ارائه حمایت های روانی-اجتماعی و کمکهای روانشناختی به آسیبدیدگان فاجعه منا است. گروههای آسیب دیده در فاجعه منا که نیاز به سطوح مختلف کمکهای روانشناختی دارند عبارتند از:
صدمه دیدگان و مجروحین حادثه منا
شاهدین و حاضرین در صحنه
خانواده و بازماندگان کشته شدگان و مفقودین فاجعه منا
عموم مردم کشور که در این مدت به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر فاجعه بوده اند و احتمالا به کمک های روان شناختی نیازمند باشند.
کارکنان و فعالان هلال احمر، بعثه و سازمان حج و اوقاف که از زمان بروز حادثه تا شناسایی مفقودین و بازگرداندن کلیه حجاج از عربستان به کشور نقش و حضور جدی داشته اند و نیازمند مداخلات روان شناختی هستند.
شایعترین نیازهای بازماندگان و آسیبدیدگان در این فاجعه که ضرورت دارد بطور جدی بدان توجه شود:
اطلاع از وضعیت سلامتی خانواده و بستگان
اطلاع از وضعیت امداد رسانی
نیاز به مشاوره وکمکهای روانی توسط دوستان وآشنایان، امدادگران، روحانیون و مسئولین
درخواست بستگان نزدیک مبنی بر دیدن جنازه و برگزاری نماز میت و مراسم سوگواری و وداع
نیاز به دورهم جمع شدن بستگان جهت همدلی و سوگواری
اقدامات اساسی درشرایط حاد پس از بحران منا:
امداد روانی مقدم بر روان درمانیهای رایج است.
در شرایط بحران و در حین تلاشهای امداد و نجات، نقش حرفهایها و غیرحرفهایها تا حدودی مشابه است.
هردو گروه تلاش کنند تا بازماندگان تسکین پیدا کرده و احساس آرامش و راحتی کنند، آگاهی آنها جهت داده شود و نسبت به بهبود وضعیت درآینده اطمینان حاصل کنند
راهنماییها و جهتدهیهای بازماندگان باید مستقیم، مشخص و عملیاتی باشد.
هدف کمکهای اولیه روانشناختی تسکین دادن و فرونشاندن دامنهی رنجآور هیجانات و پاسخهای فیزیکی تجربه شده توسط افرادی که دچار فاجعه شدهاند.
این واکنشها شامل ترکیبی از گمگشتگی و ترس است.
روشهای یاورانه در مرحلهی تسکین؛ تماس جسمانی، انبساط عضلانی و تنفس عمیق است. این روشها موجب آرمیدگی و کاهش فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک و افزایش فعالیت سیستم عصبی پاراسمپاتیک و به دنبال آن کاهش علائم ترس و هراس میشود.
تکرار ذکر، تنفس عمیق و درازکشیدن از روشهای رایج در بکارگیری فنون تسکین است.
دستورالعملها و پروتکل های اجرایی
1- در اسرع وقت در استان یا شهرستان یک گروه هماهنگی برای انجام خدمات سلامتروانی و حمایتهای روانی اجتماعی بینِبخشی را تأسیس یا فعال کنید(لازم به ذکر است چنین گروهی تحت عنوان گروه های فوریتی طرح محب در سراسر کشور زیر نظر سازمان بهزیستی کشور فعال می باشد که به ارائه خدمات مشاوره ای و حمایت های روانی اجتماعی در حوادث و بلایا می پردازد).
2- هماهنگی های لازم بین بخشی به عمل آید تا به سه شکل عمده در این بحران، مداخلات صورت گیرد:
الف- راه اندازی تلفنهای اضطراریتا آسیب دیدگان بتوانند در صورت نیاز به طور 24 ساعته تلفنی تماس حاصل نمایند.
ب- راه اندازی و معرفی مراکز بحران که از پیش تعیین شده اند و افراد حرفه ای و آموزش دیده در انجا حضور داشته تا آسیب دیدگان در صورت نیاز بتوانند به آنجا مراجعه حضوری داشته باشند.
ج- مشاورهی امدادی، که در آن یاوران حرفهای( روان شناسان، روانپزشکان و مددکاران اجتماعی آموزش دیده در زمینه مداخلات روانی اجتماعی) به محض نیاز آسیب دیدگان برای فراهم آوردن حمایت و آرامش موقت و فوری به کمک آسیب دیدگان بشتابند.
د- امداد به فاجعهزدگان، که در آن تیم ها و گروههایی شامل یک نفر روحانی سرشناس ، یک تا دو نفر از مسئولین استان یا شهرستان، کارشناس مسئول طرح محب، یک نفر روان شناس آموزش دیده و یک نفر مددکار برای ارائهی خدمات به آسیب دیدگان، به منزل، بیمارستان، فرودگاه و ... اعزام شوند.
3- در اسرع وقت نسبت به شناسایی همه افراد آسیب دیده و در معرض خطر اقدام نمایید.
4-هماهنگیهای لازم برای برنامهریزی و اجرای برنامهها را بهعمل آورید:
5-اطلاعات کلیدی مربوط به سلامتروانی و حمایت روانی اجتماعی را جمعآوری و تحلیل کنید.
6- در گزینش داوطلبان و همکاران ( از جمله خانواده های آسیب دیدگان که داوطلب همکاری در امدادرسانی روانی هستند) برای ارائه کمک های اولیه روان شناختی، از افراد مطلع و پاسخگو استفاده کنید. این کارکنان باید شرایط خاصی باشند.
7- تیم اطلاعرسانی و ارتباطی و مدیریت رسانه را تشکیل دهید.
8- تعیین کنید چه اطلاعاتی در زمینهی روشهای مثبت کنارآمدن و سازگاری در میان جمعیت آسیبدیده وجود دارد.
9-گسترش اطلاعات در زمینهی روشهای مثبت کنارآمدن و سازگاری را با سازمانها و واحدهای مربوطه هماهنگ و برنامهریزی کنید(برای کسب اطلاعات بیشتر به پیوست مراجعه شود).
10- برای ارائه حمایت های روان شناختی از رهنمودهای مورد نیاز و اساسی در مداخلات روانشناختی در بحرانها که پیوست می باشد، استفاده شود.
11- برای ارجاع افراد آسیبدیده و نیازمند خدمات تخصصی روان شناختی به پروتکل پیوستی مراجعه شود.
12- حین و پس از ارائه خدمات روان شناختی و حمایت های روانی-اجتماعی، اقدامات مناسب و لازم برای انجام تحقیقات و پژوش های علمی در زمینه وضعیت روانی آسیب دیدگان و ... با در نظر گرفتن اصول اخلاقی و رعایت اصل رضایت آگاهانه اقدامات لازم به عمل آید. در این راستا گروه های علمی متشکل از افراد محقق و امین تشکیل تا همزمان به جمع آوری داده های لازم اقدام نمایند. لازم است طرح های تحقیقاتی از قبل تهیه و به تصویب گروه هماهنگی و ستاد امداد مشاوره برسد.
12-برقراری ارتباط و تماس روان شناختی و ایجاد سریع روابط تعاملی و همکاری در اولویت فعالیت های امدادی است.
13- شناسایی مشکلات و نیازهای روان شناختی آسیب دیدگان و بازماندگان فراموش نشود.
14-کمک به آسیب دیدگان و بازماندگان در شناسایی، توصیف و پذیرش احساسها و واکنش ها و همچنین شناسایی و کمک به روش های سازگاری بازماندگان و ارائه روش های سازگارانه مثبت از وظایف اصلی تیم روان شناختی است.
15- بازگرداندن عملکرد طبیعی از طریق پیادهسازی و اجرای برنامه های عملی به کنار آمدن مثبت بازماندگان کمک شایانی خواهد کرد.
16- برنامه های پیگیری وضعیت آسیب دیدگان و بازماندگان از برنامه های مهم و ضروری پس از ارائه خدمات روان شناختی است تا بازماندگان احساس نکنند مورد غفلت و فراموشی قرار گرفتند.
تهیه و تلخیص: دکتر خسرو محمدی؛ برگرفته از کتاب "راهنمای جامع سلامت روانی و حمایت های روانی اجتماعی در بلایا و وضعیت های اضطراری" نوشته دکتر خسرو محمدی
امسال مراسم حج به معنای واقعی کلمه پر از فاجعه بود. انسان های زیادی، از جمله بیشتر از 200 نفر از هم وطنانمان در این مراسم کشته شدند. هر یک از شما، ممکن است نظر و موضعی موافق یا مخالف درباره حج، عمدی یا غیرعمدی بودن حادثه، یا هر موضوع مرتبط دیگر داشته باشید، اما در حال حاضر باید به یاد داشته باشیم که آنها کشته شدند، انسان بودند، بخشی از آنان هم وطنان خودمان بودند و در نهایت، بازماندگان و شاهدان حوادث و همینطور خانواده های کشته شدگان، ممکن است نیازمند کمک انسانی ما باشند. اکنون و در دل حادثه، و درحالی که هر لحظه به شمار کشته شدگان افزوده می شود و از طرفی حجاج از امروز در حال بازگشت به کشور هستند، زمان همدلی و کمک انسانی است.
در این نوشته برخی از کارها و کمک های روان شناختی که در این روزهای دشوار می توان انجام داد، مطرح می شود و امید است التیام و مرهم کوچکی بر زخم آسیب دیدگان و بازماندگان حادثه و خانواده های کشته شدگان باشد.
1- نیت کمک داشته باشید. شاید به نظر ساده و بدیهی برسد، اما واقعا در ابتدا نیت شما کمک به هم نوعان باشد و نه افزودن بر دردهای آنان. متاسفانه در این ایام سخت، به کرات شاهد ساخت جوک ها و کنایه ها درباره این فاجعه و پخش گسترده آنها در شیکه های اجتماعی هستیم. به نظر کسانی که آن ها را می سازند و کسانی که باز نشرشان می دهند، نیتشان هر چه باشد، کمک نیست.
2- درباره نحوه کمک خود، از پیش بیندیشید و تصمیم بگیرید. یک برنامه واضح، روشن و عینی درباره ارائه کمک بریزید. یکی از بهترین کارها، ملحق شدن به فراخوان های اجتماعی و تلاش های گروهی است.
3- به حرف ها و مویه های بازماندگان و خانواده ها گوش کنید. اگر احیانا در مکه هستید و در اطرافتان کسی هست که عزیزی را از دست داده است، یا در ایران دسترسی به خانواده کشته شدکان دارید، به حرف ها، نگرانی ها و حتی عزاداری ها و گلایه های آنان گوش دهید و با آنان همدلی کنید. دقت کنید که نباید مانع گریه کردن آنها شوید. از جملاتی مانند محکم باش، مرد گریه نمی کند، خدا رو شکر که تو سالمی، اون رفت و راحت شد و مواردی از این قبیل به هیچ وجه - باز هم تاکید می شود به هیچ وجه- استفاده نشود. کار درست می تواند صرفا گوش دادن و یا نهایتا گفتن جملاتی مانند حق داری، شرایط سختی است و آرزوی صبر برای ایشان باشد. اعلام اینکه در کنارت هستم و هر کمکی از دستم بر بیاید انجام خواهم داد نیز بسیار مفید است.
4- خود را به جای فرد مقابل بگذارید. مردم معمولا فکر می کنند که اتفاق های بد فقط برای دیگران رخ می دهد. در حالی که هر کدام از ما واقعا ممکن است تحت تاثیر یا در مرکز یک حادثه بد باشیم. به این فکر کنیم که اگر خودمان دقیقا جای طرف مقابل بودیم، انتظار چه نوع رفتاری را داشتیم.
5- درباره حادثه اطلاعات مفید جمع آوری کنید. اگر در مکه هستید، سعی کنید اطلاعات مفید و قابل اتکا درباره حادثه ، نحوه کمک رسانی و حتی شرایط فعلی خود و افراد دیگر جمع آوری کنید. داشتن اطلاعات مفید ممکن است در لجظات بحرانی بعدی و کمک به بازماندگان و زخمی ها، بسیار کمک کننده باشد.
6- مراقب «اثر تماشاچی» باشید. باز هم اگر در مکه هستید، مراقب باشید که گرفتار «اثر تماشاچی» نشوید. اثر تماشاچی وضعیتی است که ممکن است برخی افراد شاهد یک حادثه یا فاجعه باشند و به هر دلیلی، تمایلی به کمک نداشته باشند. هر چند ممکن است خود را فاقد مهارت های لازم برای ارائه کمک بدانید، اما در هر صورت حداقل می توانید به فردی که مهارت لازم را دارد و در حال کمک است، کمک کنید. اگر در ایران یا در هر جای جهان هم هستید، مراقب باشید که به ناظر بی تفاوت فاجعه تبدیل نشوید.
موارد فوق، خلاصه ای از کمک های روان شناختی است که می توان در این شرایط انجام داد. امیدوارم هر کدام از ما، خود را نه یک فرد مجزا، که عضو ملتی متحد بدانیم که آسیب و فاجعه ای برایش رخ داده است. بیاییم تمام تلاشمان آن باشد که از اندوه و غم هم وطنانمان بکاهیم.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی