دامنه لغات پیشرفته: اینکه کودک زود به حرف بیاید به تنهایی نمی تواند نشانه نبوغ و استعداد او باشد، اما اگر او از لغات و جملات پیشرفته استفاده کند، احتمالا به همان باهوشی است که فکرش را می کنید.
درک مفاهیم پیچیده: کودکان بسیار باهوش می توانند مفاهیم پیچیده را درک کنند، از روابط گوناگون سر در بیاورند و انتزاعی فکر کنند. آنها مشکلات را عمیقا می فهمند و به راه حل ها می اندیشند.
توجه به جزئیات: یک کودک نابغه اشتیاق فراوانی نسبت به جزئیات نشان می دهد. یک کودک خردسال نابغه می تواند یک اسباب بازی را دقیقا سر جای خودش قرار دهد و اگر چیزی در جای اصلی خودش قرار نگرفته باشد، متوجه می شود.
طیف وسیع علاقه مندی ها: کودکان با استعداد به موضوعات گوناگونی علاقه نشان می دهند. یک ماه ممکن است از دایناسور ها خوش شان بیاید و ماه بعد به سراغ مباحث فضایی و... بروند.
حفظ اطلاعات: اصطلاح «این گوش در و آن گوش دروازه» در مورد بسیاری از کودکان صدق می کند و کودکانی که جزء این گروه نیستند، قادر به حفظ دامنه گسترده ای از اطلاعات بوده و می توانند بعد ها نیز آنها را به خاطر بیاورند.
استعداد در زمینه هنر و موسیقی: کودکانی که استعداد غیرعادی در زمینه هنر و موسیقی از خود نشان می دهند اغلب با استعداد و نابغه هستند. کودکان خردسالی که با رعایت پرسپکتیو (تناسب دور و نزدیک) نقاشی می کشند،کارشان عالی است یا درک بالایی از رشته های گوناگون هنری دارند، در زمره کودکان با استعداد قرار می گیرند.
حافظه خوب و قوی: بعضی از کودکان بااستعداد می توانند وقایعی را از گذشته (دوران طفولیت) خود به یاد بیاورند. مثلا یک کودک 2 ساله نابغه ممکن است اتفاقی را که در 18 ماهگی برای او روی داده به یاد بیاورد.
توانایی خواندن و نوشتن در سنین پایین: اگر کودک شما به طور غریزی باهوش باشد، احتمالا خیلی زود بدون این که آموزش رسمی دیده باشد، توانایی خواندن و نوشتن را پیدا می کند.
تمرکز بالا و طولانی مدت: کودکان را با بی دقتی و بی توجهی می شناسند اما گروه نابغه می توانند به مدت طولانی تمرکز خود را حفظ کنند.
مرتضی مهرزاد تا کلاس دوم راهنمایی، با معدل بالا مشغول به تحصیل بود اما به خاطر تمسخر همکلاسیها، علاقهاش به مدرسه را از دست میدهد. مادرش به فارس نیوز گفته: با وجود خواهش و التماس ما، مرتضی ترجیح داد به کارگری و کار در مغازهها بپردازد. مرتضی روز به روز ناامیدتر میشود. گوشهنشینی اختیار کرده و هفت سال در کنج خانه مینشیند!
طی این مدت، نیم متر دیگر به قامتش اضافه میشود. اعجوبهای که در وجودش، طلای پارالمپیک نهفته بود و میدرخشید. «والیبال نشسته» مانند معجزه، زندگی مرتضی را تغییر میدهد. پیگیری مداوم هیات جانبازان و معلولین چالوس و سرانجام، پذیرش در تیم ثامن مشهد.
در زمان برگزاری پارالمپیک تقریباً هیچ رسانه معتبری در جهان باقی نماند که از مرتضی ننوشته باشد!
چه خوب است که نمیدانند چه به سرش آوردیم. ترک تحصیلش دادیم، منزویاش کردیم. برایش القاب تمسخرآمیز ساختیم.
بچههایمان را از دوستی با سرو مهربان و بلند بالای میهن، بر حذر کردیم.
ما در این زمینهها کار کشتهایم. مردم و مسئولین دست در دست هم، میتوانیم ایرج خدری را تبعید کنیم به پیادهروهای میدان امام حسین تا دم مرگ، همانجا دستفروشی کند.
خوشبختانه «اعجاز والیبال نشسته» فرصت تبدیل مرتضی مهرزاد به ایرج خدری را از ما گرفت. خانهنشین رودسری، در ریودوژانیرو محبوب جهان شد و طلای پارالمپیک را به گردن آویخت.
انزوای طولانی مهرزاد و یکایک آبشارهایی که در بازی فینال مینواخت، مایه شرمساری ما نیست؟
هر کداممان در مدرسه یا محلاتمان، خاطرات مشابهی داریم.
یکی را بخاطر کوتاهی، یکی را بابت بلندی، دیگری را برای چاقی، آن یکی را بخاطر لاغری،... مدام مشغول سوق دادن همدیگر به عزلت و انزوا بوده و هستیم.
باید به تماشای پارالمپیک مینشستیم تا بفهمیم اغلب اوقات، خودمان چقدر بی دست و پاییم!
باید فوتبال 5 نفره را میدیدیم تا باز یادمان بیفتد با دو چشم بینا، گاهی (اگر نه همیشه!) چقدر از درک محیط خودمان هم عاجز بودهایم.
چه درسهای خوبی آموختیم از پارالمپیک.
کدام ستاره ورزشی در ایران میتواند حق خودش را بیشتر از ساره و سیامند و زهرا و مرتضی و بهزاد زادعلی بداند؟
بهمن گلبارنژاد هم جاودانه شد. تا اینجا بود فرصت نشد، باید تا برزیل میرفت تا بفهمیم کیست و چه قهرمانانه زیسته.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی