دروغهای سفید دروغهایی است که برای آسیب به دیگران گفته نمی شوند: در جاده با سرعت 50 کیلومتر در ساعت رانندگی میکند اما در جمع دوستان میگوید که کمتر از 120 کیلومتر در ساعت نمیرود. روزی یک صفحه کتاب میخواند اما در حضور دیگران میگوید اگر کمتر از ده صفحه در روز بخوانم نمیخوابم!....
«دروغهای سیاه را بخشودنی می دانم ....اما دروغ سفید نابخشودنی است. این دروغ انسانها را به پرتگاه نابودی می برد». ما با دروغ سفید دیگران را فریب نمیدهیم بلکه «خود» را «فریب» میدهیم. به اندازه ای که تصویر بیرونی ما با واقعیت درونی ما تفاوت دارد، دچار تعارض و اضطراب و تنش میشویم. به همان اندازه وادار میشویم در مواجهه با دیگران نقاب بر چهره بزنیم و به همان اندازه از تحقق برنامه های توسعه تواناییهای فردی خویش، جا می مانیم.... اگر من روزی یک صفحه کتاب میخوانم و خود را متعهد کنم که در حضور دیگران نیز همین حرف را بزنم، زودتر به افزایش میزان کتابخوانی خود تشویق میشوم. اگر روزها ساعت 11 از خواب بیدار میشوم و این را به دیگران نیز بگویم، انرژی من برای بیدار شدن در ساعت 9 افزایش می یابد و به دیگران هم میتوانم با افتخار بگویم: «اخیراً هر روز 2 ساعت زودتر بیدار میشوم».
قدم 1) سُرنا را از ته گشاد آن نزنید.
- بجاى اینکه منتظر انگیزه باشید، شروع کنید. به خاطر داشته باشید که عمل، ابتدا مى آید و بعد انگیزه ظاهر میشود.
قدم 2) خط مشى ویژه اى تعیین کنید.
- به جاى اینکه به خودتان بگویید که یکى از این روزها، شروع خواهم کرد، برنامه ویژه اى طراحى کنید. دوست دارید همین امروز شروع کنید؟ چه موقع؟ ابتدا دوست دارید چه کارى انجام دهید؟
قدم 3) کار را آسان کنید (قدمهاى کوچک براى شاهکارهاى بزرگ)
- به جاى اینکه به خود بگویید که باید همه کار را یکمرتبه انجام دهم، تصمیم بگیرید که فقط 10 تا 15 دقیقه کار را انجام دهید. کار را به مراحل کوچک تجزیه کنید و به خودتان یادآورى کنید که مجبورید فقط اولین مرحله کوچک آن را انجام دهید. شما میتوانید با هوشیاری کامل یا از کار دست بکشید یا ادامه دهید. قدم 4) مثبت فکر کنید.
- افکار منفى را بنویسید که به شما احساس گناه میدهد یا شما را مضطرب میکند و افکار مثبت تر و واقع گرایانه تر را جایگزین کنید.
قدم 5) به خود اعتبار و امتیاز بدهید.
- به جاى ملامت کردن خود به خاطر خوب از کار در نیامدن کار، به خاطر آنچه انجام داده اید به خود اعتبار و امتیاز بدهید.
رشد و افزایش نرخ طلاق، بالاخره چندی ست که بسیاری از خانواده ها را بدان درایت رسانده است که پذیرای دوره آشنایی پیش از ازدواج جوانان شان باشند، اما این دگرگونی سترگ نیز در مواردی نتوانسته از جدایی و طلاق پیشگیری کند. ریشه مشکل در آن است که بسیاری از جوانان در این دوره دچار برانگیختگی احساسات و عواطف فروخورده می شوند و خردمندی و دوراندیشی لازم را در ازدواج پیش چشم و ذهن نمی نشانند. بنابراین، آنان در این دوران سرنوشت ساز و حساس، خوش بینانه و ساده انگارانه، بیشتر خوبی ها و برتری ها را می بینند و امید دارند تا اختلافات بظاهر جزئی بعدها در زیر یک سقف رنگ بازند که در عمل چنین نبوده و نخواهد بود.
به قول یکی از مراجعان مطبم، «ناهمگونی ( تفاوت ) های شخصیتی و مزاجی مان، نخست خیلی برای مان گیرا و زیبا و دلنشین و شیرین بود، اما پس از گذشت چند ماه، خیلی زود برای مان مشکل و دردسرساز شد! در دوران عقد بزرگترهامان اندرزمان دادند که زیر یک سقف که بروید، همه چیز درست می شود و با هم سازگار خواهید شد، که نشد!! بعدها زیر فشارمان گذاشتند که تا بچه نیاورید، دعواها درست نمی شود و ستیزها فروکش نمی کند. فرزند آوردیم و فاصله و فراز و فرودهامان بیشتر شد!!!»
از دیرباز گفته اند که « عشق پیش از ازدواج » لزوما به خوشبختی نمی انجامد؛ این سخن می تواند درست باشد، چرا که عشق روند و فرآیندی ست که پیوستار آن از بهنجار تا نابهنجار درازا داشته و حتی می تواند روند و فرآیندهایی همچون اپیزودهای نیمه شیدایی (هایپومانیا)، کژخلقی (دیس تایمیا) و خلق دوره ای (سیکلوتایمیا) پیدا و پدیدار سازد.
در همین راستا، و البته با نگرش و گرایش به آرمان گرایی های آن چنانی و این چنینی، دهه هاست که در این مرز پر گزند، بر «عشق پس از ازدواج» پافشاری شده است و البته در رویکردی واژگون از انتشار کتاب هایی با مضمون و محتوای دلبستگی و صمیمیت (Intimacy) یا همان عشق پس از ازدواج، به بهانه ها و دلیل تراشی های گوناگون پیشگیری شده است که صد البته مایه شگفتی فراوان است.
افزون بر ویژگی های پر رنگ و اختلالات و به طور کلی مزاج شخصیتی که به طور مداوم و مستمر بر هم کنش های همسران اثر می گذارند، ویژگی ها و اختلالات خلقی و اضطرابی نیز می توانند بر کنش ها و واکنش های زندگی دو نفر اثر داشته باشند.
مزاج افراد ممکن است افسرده و کژخلق(دیس تایمیک)، دوره ای (سیکلوتایمیک) یا در فراز (هایپرتایمیک) باشد. آدمیان دارای « مزاج فرازخلق (هایپرتایمیک) »، بشاش و سرزنده، پر شور و شوق، زبان باز و شوخ طبع، بیش از اندازه خوش بین و بی خیال، مغرور، متکی به خود، از خود راضی و بزرگ منش، بلند پرواز، برون گرا و اهل معاشرت، پر از انرژی، ایده، طرح و برنامه، دارای دلبستگی های گوناگون و گسترده، کنجکاو، فضول و مداخله جو، رک، راست، صریح، بی پروا و خواهان جنبش و کوشش هستند. چنان چه فرد دارای مزاج هایپرتایمیک ، همزمان دچار اختلالات اضطرابی همچون «اختلال اضطراب فراگیر» و «اختلال وسواس های پنداری - کرداری» نیز باشد ، ممکن است هر از چند گاهی و در دوره های فراز یافتن این اختلالات بدبین ، نگران ناشایستگی و شکست ، اندوه گین ، ناخوش و شاکی باشد.
به گونه ای واژگون ، آدمیان دارای « مزاج افسرده (دیس تایمیک) »، اندوه گین، ناتوان از لذت بردن، شاکی و پر غر و لند، خشک و یبس و عبوس، بدبین و آماده ی فکر و خیال، احساس گناه، عزت نفس پایین، اشتغال ذهنی با ناشایستگی و شکست، درون گرا و دارای زندگی اجتماعی محدود، کم تحرک، زندگی بدون کنش و جنب و جوش، دلبستگی های اندک اما استوار و پایدار، منفعل اما قابل اعتماد، قابل اتکا، وفادار و خوددار هستند.
آدمیان دارای « مزاج خلق دوره ای (سیکلوتایمیک) » به گونه چرخه ای برخوردار از هر دو سری ویژگی های بالا، به گونه چرخه ای اند.
ویژگی ها و اختلالات اضطرابی و به ویژه وسواس های ذهنی و عملی برای سال ها با فرد همراه می شوند و چنان چه تشخیص داده نشده و درمان نشوند، به آسانی برهم کنش همسران را تحت تاثیر خود قرار می دهند و چرخه ی «ناکامی – سرخوردگی – خشونت و پرخاشگری» را آغاز می نمایند. در این میان و به ویژه در میهن ما «وسواس های پنداری و کرداری جنسی – زناشویی» نقش مهم و جایگاه سترگی دارد که درمان نشدن آن ها، شتابان و آسان، به ناکامی و سرخوردگی عاطفی – زناشویی می انجامد.
سرنخ های همه مزاج های گفته شده و نیز اختلالاتی همچون «بیش فعالی بزرگسالان» و «درخودماندگی»، همه و همه باید در دوران سرنوشت ساز و تکرار ناشدنی «آشنایی پیش از ازدواج» موشکافانه کنکاش و جست و جو شده و با بهره گیری از مشاور پیش از ازدواج هوشمند و نکته سنج دوباره مرور و ارزیابی شوند.
درهشتسال اول زندگی همه حرفهای منفی، تهدیدها، تحقیرها، تنبیه ها و ... آدم های مهم زندگی مان را در جایی از کله مان می نشانیم که در اصطلاح بعدها می شود گرگ یا سگ گرسنه وجودمان که به جانمان یا جان دیگران می افتد و تکه و پاره می کند. نمونه ای از این حرف ها که نتیجه نظام تربیتی ماست عبارتند از: تو تنبلی، بیخودی، مریضی، کار نمی کنی، این چه وضعیه، خجالت نمی کشی، همه دارند زحمت می کشند و تو تمرگیدی، بمیر، آفتاب اومد وسط اتاق، پاشو، برو بخواب و ... متاسفانه این حرف ها را هم همه آدم های مهم زندگی مان به ما زده اند و اکنون همان ها در ذهن ما نشسته اند و ما آنها را دوباره برای خودمان یا برای دیگران یا فرزندانمان تکرار می کنیم... همه آدم های مهم زندگی ما هستند که در هشت سال اول زندگی ما را سرزنش و تنبیه کرده اند و تاثیر بد و منفی خود را در ما به جای گذاشته اند و در مغزمان با کارد و چاقو نشسته اند و ما آن ها را همه جا با خودمان می بریم. زمانی که این سگ هار درونی به فعالیت می افتد در واقع همان افراد دوران هشت سال اول زندگی ما هستند که به نوعی به ما آسیب وارد کرده اند و اکنون تمام وجودمان را اشغال کرده اند و در شرایط مناسب عرض اندام می کنند. اساس حرمت نفس به هم ریخته هنگامی درست می شود که این سگ هار تحت کنترل درآید. این سگ هار موجودی است که تصحیح و اصلاح در کارش نیست، بلکه خونخوار و کینه توز است و آرزویش این است که در هر جا خودش را نشان دهد. باید که این سگ درون را مهار کرد و اگر آن را به سگ کوچولوی ناز و بی خطر و بی ضرر تبدیلش نکنیم ما را از پای خواهد انداخت.
روزی، در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت..
گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود.
آخر آدمی که در طول هفتاد سال عمر، آزارش به یک مدیر کلّ دزد منحرف، به یک چاقو کش باج بگیر محله هم نرسیده، چه جور جانوری است؟ آدمی که در طول هفتاد سال، حتی یک ستمگر را از خود نرنجانده و توی گوش یک خبرچین خودفروش نزده است، با چنگ و دندان به جنگ یک رباخوار کلاه بردار نرفته، پسِ گردن یک گران فروش متقلب نزده، و تفی بزرگ به صورت یک خودباخته ی وابسته به اجنبی و خائن نینداخته، با کدام تعریفِ آدمیت و انسانیت تطبیق می کندو به چه درد این دنیا می خورد؟
آقا ی محترم!ما نیامده ایم که بود و نبودمان هیچ تاثیری بر جامعه بر تاریخ، بر زندگی و بر آینده نداشته باشد. ما آمده ایم که با دشمنان آزادی دشمنی کنیم و برنجانیم شان، و همدوش مردان با ایمان تفنگ برداریم و سنگر بسازیم، و همپای آدمهای عاشق، به خاطر اصالت و صداقت عشق بجنگیم.
?????
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان،و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
????
ما نیامده ایم فقط به خاطر آنکه همچون گوسفندی زندگی کرده باشیم که پس از مرگمان، گرگ و چوپان و سگ گله، هر سه ستایشمان کنند...
همه می دانیم که موقعیت استرس زا وضعیتی است که شیوه ی معمول زندگی را بهم می زند و ما را مجبور می کند که در زندگی خود تغییر ایجاد کنیم. بر این اساس مدیریت استرس مهارتی است که به ما کمک می کند که اولاً آرامش خود را حفظ کنیم و ثانیاً در صورت امکان در صدد پیدا کردن راه حل برای رفع موقعیت استرس زا برآییم. اگر فرض بر آن باشد که علاوه بر مشاهدات زندگی روزمره، پژوهش ها نیز دال بر آن باشد که ما ایرانیان در موقعیت های استرس زا عملکرد مطلوبی نداریم، علت چیست؟ جواب این است که ما ایرانیان عموماً در موقعیت های استرس زا نمی توانیم خود را آرام کنیم. دو روش کارآمد و در عین حال در دسترس برای حفظ آرامش عبارت است از تنفس آرام و آرمیدگی(relaxation). به عبارت دیگر وقتی که عجله داریم و ماشین جلویی حواسش به شماره ی چراغ راهنمایی نیست که تا سه شماره ی دیگر قرمز می شود و می بایست 80 ثانیه دیگر پشت چراغ بمانید(موقعیت استرس زا) می بایست یاد بگیریم که بجای بوق های بیش از سه ثانیه که حکم داد و هوار راه انداختن را دارد، نفس عمیق بکشیم و هم زمان عضلات خود را شل کنیم. البته اگر تنفس دیافراگمی و آرمیدگی را هم فرا گرفته باشید که چه بهتر، ولی حتی اگر این دو تکنیک را هم بلد نباشیم، تمرکز بر دم و بازدم و شل کردن عضلات حتماً کمک خواهد کرد که آرامش خود را برگردانیم و حداقل اینکه اگر به آرامش کامل نرسیدیم، از رفتارهای هیجانی حذر کنیم. بسیاری از موقعیت های زندگی شهری مواردی است که می توان با همین دو روش از پس آنها بر آمد بدون آنکه نیاز به اقدام خاص دیگری باشد. ولی کم نیستند موقعیت هایی که نیاز به تدبیر دارند. مثلاً در نظر بگیرید که اخیراً مافوقی را برای شما در نظر گرفته اند که به نظر شما و دیگر همکارانتان از توانایی های فردی و مدیریتی لازم برخوردار نیست. در این موقعیت نیز کماکان حفظ آرامش به واسطه ی تنفس و شل کردن عضلات کمک کننده است ولی با این وجود لازم است که تدبیری اندیشیده شود. وقتی صحبت از تدبیر به میان می آید خود بخود مهارت مهم ((حل مساله)) وارد گود می شود. کارکرد حل مساله در این موقعیت این است که یا او تغییر کند، یا شما تغییر کنید، یا هر دو تغییر کنید، یا ... بسیاری از اوقات ما، وضعیت را به حال خود رها می کنیم تا بلکه فرجی شود و معجزه وار شرایط به وضعیت قبل برگردد. باوجودیکه کم نیستند موقعیت های استرس زایی که زمان، آنها را برای ما حل کرده است ولی مواردی نیز در زندگی بوده و یا هستند که عامل زمان نه تنها کمکی نکرده است بلکه بخاطر مزمن شدن، وضع وخیم تر نیز شده است. موقعیت استرس زای داشتن یک نوجوان در خانه مثال مناسبی است که صرف رها کردن او به هیچ عنوان باعث نمی شود که شرایط خودبخود رفع گردد. و در نهایت اینکه هستند موقعیت های استرس زایی که هرچقدر هم که ماشین حل مساله تان درست کار کند، هیچ راهی یافت نخواهید کرد که موقعیت را رفع کنید. زندگی کردن در شرایط دشوار سیاسی، اقتصادی، اجتماعی مثال مناسبی برای اینگونه موقعیت هاست. حفظ سلامتی در اینگونه مواقع هدف اصلی مدیریت استرس است. حفظ سلامتی مشروط به این است که در اینگونه مواقع نه تنها سراغ شیوه های ناسالمی نظیر مصرف سیگار، مواد مخدر، و مشروب نرویم بلکه رفتارهای سالمی نظیر آداب غذایی سالم، ورزش و رفتارهای معنابخش نظیر فعالیت های مذهبی و معنوی و فعالیت های انسان دوستانه ی خود را دو چندان کنیم.
جان کلام اینکه حفظ آرامش، یافتن راه حل و حفظ سلامتی سه هدف مهم مهارت ((مدیریت استرس)) است. البته که این مهارت نیر همچون مهارت های دیگری مثل رانندگی و ... نیاز به آموزش و تمرین دارد.
آدم هایی هستند در زندگیتان؛ نمی گویم خوبند یا بد ...
چگالى وجودشان بالاست ...
افکار، حرف زدن، رفتار، محبت داشتنشان و هر جزئى از وجودشان امضادار است
یادت نمی رود هستن هایشان را.
بس که حضورشان پررنگ است.
رد پا حک می کنند اینها روى دل و جانت.
بس که بلدند باشند ...
این آدم ها را باید قدر بدانى ...
وگرنه دنیا پر است
از آن دیگرهاى بى امضایى که شیب منحنى حضورشان همیشه ثابت است ...
بعضى آدم ها ترجمه شده اند
بعضى از آدم ها فتوکپى آدم هاى دیگرند
بعضى از آدم ها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند
بعضى از آدم ها فقط جدول و سرگرمى دارند
بعضى از آدم ها را باید چند بار بخوانیم تا معنى آنها را بفهمیم
و بعضى از آدم ها را باید نخوانده کنار گذاشت
از روى بعضى آدم ها باید مشق نوشت و از روى بعضى جریمه ...
«قیصر امین پور»
مرگ اینانلو و اینانلوها از یک ارزش اجتماعی نیز برخوردار است و آن هم پیشینه ی افراد است. همانطوریکه احتمالاً شنیده اید او از سوی درصدی از فعالان زیست محیطی قویاً مورد حمله قرار می گرفت که کسی که شکارچی است چگونه می تواند فعال زیست محیطی باشد. اینانلو نیز بدون انکار کردن سابقه ی شکارچی گری خود، شکار را راهی برای تقویت حیات وحش می دانست ولی با این وجود سال ها بود که تفنگ خود را آویزان کرده بود. با این اوصاف مخالفانش از این حربه برای کم رنگ کردن افکار و بیاناتش سود می بردند. فراموش نکنیم که ممکن است در زندگی سلبرتی ها(celebrity) مثل هر انسان دیگری، پیشینه ای وجود داشته باشد که بتوان با انگشت گذاشتن روی آن، حواس جامعه را از دستاوردهای آنان پرت کرد. این موضوع یکی از شکل های رایج نخبه کشی در ایران است. روشن است که پیامد نخبهکشی بحران الگو در جامعه خواهد بود؛ شرایطی که در حال حاضر بسیاری از نوجوانان و جوانان با آن مواجه هستند.
به گزارش TSEpress اطلاع از مشاغلی که در آینده بازار کار بهتر و بیشتری دارند به همه ما خصوصا آن دسته افرادی که در آستانه انتخاب رشته تحصیلی هستند، کم می کند تا با اولویت بندی علائق، توانایی ها و البته ظرفیت های بازار کار دست به گزینش رشته تحصیلی بزنیم یا برای افزایش دانش و توانمندی های خود در حوزه های مورد نیاز بازار کار سرمایه گذاری کنیم؛ دوره های آموزشی ببینیم یا مطالعتمان را افزایش دهیم.
با گسترش زندگی دیجیتالی، خطر و احتمال سرقت اطلاعات و شکسته شدن حریم شخصی افراد نیز افزایش پیدا کرده است. به همین خاطر افرادی که دارای توانایی و دانش لازم در زمینه ارتقای امنیت در حوزه آی تی و حفظ حریم امن شرکت ها، کسب و کارها و حتی افراد باشند، از شانس بیشتری برای یافتن شغل مناسب و پردرآمد برخوردار خواهند بود.
متخصصان گردآوری اطلاعات شخصی به صورت دیجیتال
این افراد می توانند مجموعهای از اپلیکیشنها، نرمافزارها، سختافزارها و منابع اطلاعاتی مرتبط با مسائل شخصی یا کاری را بکارگیرند و در مدیریت و استفاده از آن ها به اشخاص حقیقی و حقوقی سرویس دهند.
مشاوران حفظ حریم خصوصی
این مشاوران نقاط آسیبپذیر یا در واقع حفره های امنیت شخصی را حوزههای دیجیتالی و اینترنتی شناسایی و راه های پرکردن آن ها را آموزش می دهند.
روانشناسان متخصص حوزه زندگی در عصر ارتباطات
تا به حال خیلی شنیده ایم که زندگی در دوران دیجیتال و استفاده از ابزارهای ارتباطاتی مانند گوشی های تلفن همراه هوشمند و تبلت ها و… در کنار فوائد و لذته ایی که دارد، عوارض روحی و روانی زیادی هم به دنبال می آورد. همین عوارض و بیماری های ناشی از آنها، گروهی از مشاوران و روانشناس ها را بوجود آورده که مشخصا بر روی مدیریت این آسیب ها و رفع آن ها کار می کنند. در واقع قرار است این مشاوران به ما کمک کنند بدون این عوارض روحی زندگی در عصر ارتباطات و اطلاعات را دنبال کنیم.
مشاوران نوآوری و خلاقیت
فشرده تر شدن رقابت در بازارهای مختلف و دشواری کسب سود، بسیاری از کمپانی ها و سرمایه گذاران بزرگ دنیا را بر آن داشته است تا هزینه های فراوانی صرف نوآوری در تولید محصولات و خدمات کنند. این سرمایه گذاری ها در واقع به معنی رونق کسب و کارهای جدیدی است که در آن ها افراد نان نوآوری ها و فکر کردن هایشان را می خورند. به همین خاطر در آینده نه چندان دور حضور یک مشاور نوآوری در هر مجموعهای الزامی خواهد بود.
معماران استارتاپ ها
نوآوری ها و خلاقیت ها تنها به تولید محصولات جدید و خدمات جذاب خلاصه نمی شود، ساماندهی خلاقانه ساختار سازمانی و بازتعریف روند کار در کمپانی ها نیز از جمله مواردی است که صاحبان کسب و کار در آینده بیشتر به آن توجه خواهند کرد.
به همین خاطر در آینده به نسل جدیدی از متخصصان نیاز خواهد بود که سازمان ها را برای نوآوری آماده کنند. این کارشناسان در واقع سلسله مراتب و روندهای کاری را در شرکتها و سازمان ها به گونه ای تعریف می کنند که زمینه برای نوآوری و ابداعات فراهم شود.
Trim-Tab یک باله قائم کوچک است که در انتهای تیغه سکان کشتی قرار میگیرد. این قطعه با جابجایی کوچک و ظریف خود، فشاری ایجاد میکند تا سکان به آرامی حرکت کند و با تغییر موقعیت تیغه سکان، به تدریج خود کشتی هم تغییر جهت دهد. با توجه به حجم کشتی و فشار روی تیغه سکان، میتوان گفت که عملاً هیچ فشاری به Trim Tab نمیآید و حرکتش به تدریج و به آهستگی، مسیر کشتی را تغییر میدهد. شما به سمت چپ می چرخید و جامعه فکر میکند که به ارادهی خود، به سمت راست تغییر جهت میدهد! اما مهم نیست. اگر به اندازهی کافی در تصمیمها و رفتار خود دقیق باشید، میتوانید به آرامی مسیر جامعه را تغییر دهید.
شاید، ما هم بتوانیم هر کدام برای خانواده و سازمان و جامعهی خود، چنین قطعهی کوچک اما تاثیرگذاری باشیم. کافی است به دنبال تاثیرگذاری بزرگ و سریع نباشیم. اشتباه بزرگ ما این است که به جای اینکه به مدل بهتر یا مطلوبتر فکر کنیم، صرفاً به جنگیدن با وضعیت و موقعیت موجود میپردازیم.
نکته راهبردی: یکی از اصول تفکر استراتژیک اینست که باید نقاط اهرمی را شناسایی کرد و روی آن متمرکز شد. نقاط اهرمی، عوامل و متغیرهای بسیار محدودی هستند که با کمترین انرژی بیشترین بازدهی/تغییر را ایجاد می کنند.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی