سفارش تبلیغ
صبا ویژن
< 1 2
شهید استاد مطهرى در کتاب حق و باطل جملاتى به این مضمون نوشته است :

از کودکى همیشه این سوال برایم مطرح بود که :
چرا قطار تا وقتى ایستاده است ؛ کسى به او سنگ نمى زند...
اما وقتى قطار به راه افتاد سنگباران می شود...
این معما برایم بود تا وقتى که بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم ، دیدم این‏ قانون کلى زندگى ما ایرانیان است که هر کسى و هر چیزى تا وقتى که ساکن‏ است مورد احترام است ...
تا ساکت است مورد تعظیم و تعجیل است...
اما همینکه به راه افتاد و یک قدم برداشت نه تنها کسى کمکش نمى‏کند ، بلکه‏ سنگ است که بطرف او پرتاب مى شود ، و این نشانه یک جامعه مرده است
ولى یک جامعه زنده فقط براى کسانى احترام قائل است که :
متکلم هستند ، نه‏ ساکت ...
متحرکند ، نه ساکن ...
با خبرترند ، نه بى ‏خبرتر ...

انتخاب با توست کدامیک را انتخاب می کنی؟؟؟

روز معلم را به همه معلم ها و استادهای عزیز و با ارزش ترین معلم های زندگی، پدر و مادر تبریک و شادباش عرض می کنم.

اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

"و کسی گفت به من:
آب را گل نکنید
پدرم در خاک است
یادم آمد که دیگر پدر در باران
با نانی در دست
و لبخند بر لب
نخواهد آمد.
"
تقدیم به عزیزانی که در این چند سال اخیر پدران عزیزشان را از دست دادند.
تقدیم به فرزندان آقای یارعلی جعفری، تقدیم به فرزندان عمو عمران، عمو خضرالله، عمو هرمز، عمو شیرآقا، عمو غلامعلی، عمو تقی و ...
امیدوارم کسی را جا نگذاشته باشم. برای همه این عموهای بزرگوار طلب غفران الهی دارم

نظر()

  

به نظر شما رمز موفقیت یک رابطه زناشویی در چیست؟

1- میزان عشق و علاقه به یکدیگر

2- میزان شباهت بین زوجین

3- وجود تفاهم

4- داشتن مهارت هایی که به آن ها کمک کند تا عشق و علاقه را ایجاد کرده و یا زنده نگه دارند، تفاوت هایشان را بپذیرند و با آرامش و در صمیمیت، اختلاف نظرهایشان را حل کنند؟

پژوهش ها نشان می دهد زوج هایی که روابط آن ها پخته، عمیق و با دوام است، از مهارت های خاصی برخوردارند.

آن ها می دانند چطور با هم حرف بزنند و چطور به حرف های همدیگر گوش کنند و چگونه احساسات مثبت و منفی خود را با هم در میان بگذارند که نه تنها موجب تخریب نشود، بلکه به صمیمت آن ها بیافزاید.

حالا به نظر شما چه مهارت هایی برای داشتن یک زندگی موفق و با دوام ضروری است؟

در روزهای آتی و صفحات بعدی در مورد این مهارت ها بحث خواهد شد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

روزهای بهار وتابستان ساتروار...

چقدر زیبا و هستی بخش است...

و من عاشق این همه زیبایی بودم...

عاشق هوای دل انگیز صبح های ساتروار...

و من چقدر عاشق منظره سرسبز و کوه های زیبای رویروی خانه مان...

و عاشق مادرم و مادربزرگم که صبح ها خورشید را بیدار می کردند...

عاشق صبح های آفتابی ساتروار...

و هنگامی که خورشید در نیمه های روز پشت ابر و مه پنهان بود ...

و همه جا را مه فرا گرفته بود ...

چقدر خسته کننده بود سکوت ساتروار

از تمام دودکش ها...

در چله تابستان...

توده های دود...

به استقبال آسمان بیرون می آمد

و در نیمه های روز، در آن سکوت طاقت فرسا...

صدای گله گوسفندان به گوش می رسید که به روستا نزدیک می شوند...

صدای بع بع گوسفندان و زنگوله بزغاله های سرمست از علف های تازه...

و تا اندک زمانی دیگر...

تمام گف سبزه...

پر از گوسفندان و بزها...

و به امید صبحی دیگر...

بلکه از خواب که بیدار می شوم...

گف سبزه و کوه های روبرو را ببینم...

و یک دست فوتبال ناب با رضا و مهران و فرشاد و...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

لوله کشی آب نداشتیم، منبع آب نداشتیم، مشکل آب هم نداشتیم...

آب رودخانه(دره) بود و آب خنک چشمه های ساتروار

آب گوارای چشمه ها برای نوشیدن و آب دره برای آبیاری باغ ها...

هلی چشمه سر، تریاک چشمه سر و ...

به قول بزرگترها، آب تریاک چشمه سر چیز دیگری بود

ولی نزدیک شدن به آنجا گاهی خیلی سخت بود

آخر حمام (تن شیرون) آنجا بود و کافی بود خانوده ای در حال استحمام.

دیگ و هیزم و آتش و دود و آب چشمه و بقچه لباس ...

و فرار و نق ونوق ها و گریه های بجه هایی که به زور برای حمام کردن به آنجا می بردنشان...

همه محل می فهمیدند که چه کسی امروز نوبت حمامش است...

آبیاری باغ ها از طریق جوی ها و نهرهای(کیله) دست سازی که آب دره و رود را به سمت باغ های پایین دست هدایت می کرد، انجام می شد...

بهار که می شد، زنان و مردان دوشادوش یکدیگر مسیر کیله را تمیز و لابروبی می کردند تا در طول بهار و تابستان از آن برای آبیاری باغ های سیب زمین و گاهی چغندر استفاده کنند...

آخ که چه حالی داشت سیب زمینی کاری اول بهار...

و ازآن لذت بخش تر، برداشت سیب زمینی اواخر تابستان

و ما در کنار بزرگترها لابلای سیب زمینی ها به دنبال "شغل" (به کسر "ش") یا به قولی همان یارمسیح...

ترد و با مزه...

و از آن لذت بخش تر سیب زمینی های ریزتر در پلو هنگام شام وناهار...

استانبولی با سیب زمینی ییلاق...

خوشمزه و خاطره انگیز...

اما برای "من و محسن وشاپور"، "اسب" و اسب سواری مفهوم و لذت دیگری داشت...

سوارکاری...

فرق نمی کرد اسب چه کسی باشد، صاحبش راضی باشد یا نباشد...

و چه زحمتی داشت گرفتن و سوار شدن بر اسبی بدون طناب و افسار و پالان...

اما معمولا از پسش بر می آمدیم...

می گویند: اسب حیوان نجیبی است...

اما این فقط در مورد برخی اسب های ساتروار صدق می کرد...

اسبهایی که خوب سواری می دادند...

و برخی اسب ها که خودت را می کشتی نمی تواستی مجبورشان کنی حتی یک قدم بردارند...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

 

بهار است...

و سبزه تازه بر جای جای ساتروار گسترده است

بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک...

زیر آفتابی درخشان و طلایی

بوی نان تازه ...

و هیچ نمی دانستم

آسمان می تواند اینقدر آبی باشد...

من و محسن و شاپور...

اواخر دهه پنجاه و اوایل دهه شصت

بین سال های 58 تا 63 و حتی قبل از آن

سه پسر بچه...

یک گروه سه نفره و بهار و تابستان های ساتروار

زمین ساتروار را از زیر پا به در کرده ایم

و هیچ نمی دانستیم آینده برایمان چه چیز در چنته دارد...

یکی آرایشگر، و چقدر تحت تاثیر شغلش ...

و شاپور، دکتر دندانساز، از همان موقع برای خودش یک مسیح بود...

نرم و ملایم و مهربان و تاحدودی متفاوت با اطرافیان...

یادش بخیر...

و شاید روزی یک بار دیگر

آتشی برافروزیم

و بخاری دیگری

در دل تابستان

بوی خوش دود...

با صدای شکستن هیزم ها در آتش

و باز ما با هم خواهیم بود

من و محسن و شاپور...

بیا با یکدیگر

تا ابد

روزها و شب های ساتروار را

آن سال ها را

به یاد آوریم...


نظر()

  

دوستان و همراهان خوبم...

در نظر است برگزیده ای از آنچه تاکنون در وبلاگ و بخش نظرات  درج و نوشته شده است و همچنین منتخبی از آنچه از این پس تا احتمالا پایان تابستان درج و نوشته می شود، مجموعه ای تهیه و چاپ شود. مقدمات کار فراهم شده است تا بتوانیم مجموعه ای به یاد ماندنی از روستای زیبایمان را چاپ و در اختیار هم محلی های عزیز قرار دهیم. باشد تا خدمتی فرهنگی و مستند از ساتروار با همت همه شما عزیزان به یادگار بماند. لذا خواهشمند است مطالب ارزشمندتان را در حیطه هایی که در زیر مشخص می شود و یا شما پیشنهاد می دهید، در در صفحه اصلی و یا صفحه نظرات و یادداشت ها درج نمایید تا نهایتا مطالب به نام خود شما در مجموعه مدنظر چاپ گردد.

محورها و بخش های پیشنهادی: وضعیت بوم شناختی،آب و هوایی و جغرافیایی ساتروار، وضعیت قومی و شجره ای ساکنین اصیل ساتروار، وضعیت پوشش گیاهی ساتروار، فعالیت های اقتصادی و کشاورزی در ساتروار، تاریخچه ساتروار، موفقیت ها و پیشرفت های ساتروار و ساترواری ها، معرفی افراد و اشخاص تاثیر گذار در دوره های مختلف ساتروار، امورات روزمره در ساتروار، آینده ساتروار(چالش ها، نگرانی، فرصت ها و ...) و ده ها مطلب مفید و مستند در مورد ساتروار...

آنچه که در این نوشته ها لازم است رعایت شود:

1- مطالب مفید و دست اول باشد.

2- مطالب مستند و ناشی از تحقیقات میدانی و کتابخانه ای باشد(برخی مطالب نیازمند منبع و رفرنس است).

3- نویسنده مطالب مشخص باشد تا به نام خود آن فرد در مجموعه چاپ شود. برای پیگیری و تکمیل مطالب و هماهنگی های بعدی لازم است نسبت به درج آدرس پست الکترونیک(ایمیل) یا شماره تلفن همراه اقدام شود.

4- از ارسال مطالب تکراری و احتمالا غیر مستند خودداری شود.

5- مدیر وبلاک حق اینکه مطالب را ویرایش و اصلاح نماید دارد. هرچند هماهنگی های لازم با نویسنده مطلب به عمل خواهد آمد.

6- از هرگونه پیشنهاد و نظر برای هرچه بهتر انجام شدن این فعالیت، استقبال خواهد شد.

7- لطفا به همه افرادی که در این زمینه علاقمند هستند یا دستی بر آتش دارند اطلاع رسانی شود.

8- بنابراین از همه دوستان و هم محلی های عزیز درخواست می کنم در این فعالیت نو و ماندگار همکاری نمایند. فعالیتی که به معرفی کامل روستا و اهالی خوب آن می پردازد و سالیان سال به یادگار باقی خواهد ماندو پیوستگی نسلی خوبی را بوجود خواهد آورد.

9- از آنجا که کاری بزرگ و ماندنی در نظر است و از طرفی با توجه به این که بنده به کار گروهی و با مشارکت همه اهالی اعتقاد دارم، بنابراین این فکر نو و پیشنهاد به مشارکت گذاشته شد تا همه دوستان در این امر دخیل باشند. هرچند که اصل کار به هر نحوی که باشد انجام می شود چه فردی یا گروهی و با مشارکت هر تعدادی از دوستان و هم محلی های عزیز.

پیشاپیش از همکاری و عنایت همه دوستان خوبم در این امر خطیر تشکر و سپاسگذاری می شود.


نظر()

  

مشخصات مدیر وبلاگ

دکتر خسرو محمدی [60]

متخصص رواندرمانی و مشاوره، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه علوم رفتاری
ویرایش

لوگوی دوستان













ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ