تا از خودت شروع نکنی، بهار را تجربه نخواهی کرد.حتی اگر صدها بهار در بیرون از تو بیاید و برود و همه به هم و از جمله به تو، آن را هزاران بار شاد باش گویند، بهار واقعی باید در درون تو متولد شود و بهار را تجربه نخواهی کرد مگر آن که رخت آگاهیات نو شود. تا آگاهیات رشد نکند و جوانههای فهم در تو نشکفد، درخت ذهنت بارور نمیشود و آرامش مهمان منزلت نمیگردد.
نمیتوانی هر روز، خودِ کهنهات را به جهان بدهی و انتظار داشته باشی جهان برای تو تازه شود.
شما نیز مرتبا باید در خود تحول ایجاد کنید.
خداوند تو را فرستاده تا شادی بیافرینی و دست زندگان و مستمندان را بگیری تا در سختی و مشقت نمیرند نه آنکه فقط به دنبال مردگان و مرده پرستی باشی...!!!؟؟؟ که "کاویدن در غم ها ما را به خوشبختی نمیرساند" و "آنکه ترانه زاری کشت میکند ، تباهیدن زندگیش را برداشت میکند"
امیدوارم همه ما ارزش زندگی را بدانیم و برای شادی هم بکوشیم نه اسیر در غم و گریه و عزا...
میدانیم ازین بهار تا آن بهار، فاصلهای است؛ پر از ماجراهای تلخ و شیرینی که بسیاری از آنها خواست و انتخابِ ما نیستند، اما گریز ناپذیرند.
پس آرزو میکنم، آنقدر به خودت رسیده باشی و برسی و آنقدری در قلبت آگاهی و در ذهنت روشنایی باشد و بیاید که؛ تمام زندگی را هر طور که پیش رود مشتاقانه، اُمیدوارانه، سرافرازانه و عاشقانه، زندگی کنی...!
تو نیز مرا همین آرزو کن.
باشد که سال جدید، همین حوالی، خشنود از خود و آنچه گذشته، سلامت و شاد به یکدیگر لبخند بزنیم....
سال نو مبارک...
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی