راهکارهای مشکل گشایی مبتنی بر عقل سلیم وقتی که برای تجارب درونی به کار می روند اغلب تبدیل به تله می شوند. در واقع پژوهش ها نشان می دهد که مشکل گشایی آدمی خود شدیدتر شدن رنج او را به ارمغان می آورد.
شخصی که می خواهد مشکل هراسش را با خلاص شدن از دست آن حل کند، مرتبا سطح اضطرابش را ارزیابی می کند و ترسان در پی بررسی بالا و پائین شدن اضطرابش است. چنین فرایندی در واقع اضطراب را فراخوانی می کند و خطر شرطی شدن فرد به تجربه کردن اضطراب در شرایط و پیشامدهای بیشتر و بیشتری را در پی دارد. اضطراب رفته رفته به قطب دائمی زندگی تبدیل می گردد و افراد معتقد می شوند که تنها وقتی خوشحال زندگی می کنند که بطور پیوسته ای خود را در یک آینده خیالی تصور کنند، آینده ای که در آن درمان شده اند و اضطراب صحنه زندگی شان را ترک کرده است. نوعا در حالی که آنهابطور مداوم تلاش می کنند تا ماموریت غیر ممکن زندگی بدون اضطراب را انجام دهند، خود زندگی متوقف شده و نوعی درجاماندگی و حالت انتظار در آن بوجود می آید.
بنابراین اجتناب تجربی – تلاش برای دوری از درد روانشناختی- توانایی ما برای آماده و مهیا بودن در زندگی مان را محدود می کند. پژوهش ها نشان می دهد که اجتناب از درد یکی از فرایندهای دردسر ساز مکرر و ثابت در علت شناسی افسردگی، مشکلات یادگیری و نیزتجربه حادثه آسیب زایی است که منجر به اختلال استرس پس از سانحه می شود.. این فرایند 20 الی 25 درصد پراکنش در پیامد موفق (عاقبت به خیری) این شکایتهای روانشناختی را تبیین می کند. شواهد پژوهشی موید این ادعای متناقض نماست که تلاش برای تغییر افکار و احساسات ناخوشایند نوعا باعث می شود تا آنها محکم تر بر جای خود باقی بمانند.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی