شاید انسان، تنها موجود زنده ای باشد که ابعاد حیات(گذشته، حال، آینده) برایش مطرح هستند چون در آنها زندگی می کند و گریز از آن ها هرگز برایش مقدور نیست. شخص سالم، این بُعدها را می فهمد، و مدام آن ها را به هم مربوط می کند. از تجربه های گذشتگان بهره مند می شود، و با کمک آن تجربه ها، و تجربه های امروزش برای آینده اش برنامه ریزی می کند. اشخاص سالم، گذشته ها را می خوانند اما در گذشته ها نمی مانند، و صرفا به آن ها افتخار نمی کنند، هم چنان که به آن ها تاسف نمی خورند. این چنین اشخاص، ابتدا به زمان حال، یا زمانی که زندگی می کنند، می پردازند زیرا می دانند که آینده، هرچه باشد، عمدتاً از شرایط امروز متأثر خواهدشد؛ هم چنان که امروز بشر طبعا? از کیفیت دیروزهایش متأثر است. این اشخاص می توانند میان گذشته ها، حال، و آینده خویش تعامل برقرار کنند. شخص سالم با یک چشم به آینده، زندگی می کند و آینده نگر نیز هست ولی در آن غرق نمی شود یا خیالپردازی نمی کند.در حقیقت، برنامه ریزی برای آینده، از خصایص مهم اشخاص سازگار است. ناتوانی در آموختن از گذشته و گذشتگان و بی توجهی به حال و آینده از جمله خصایص رفتارهای غیرعادی(نابهنجار) است.
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی