در بهترین حالت معمولاً بعد از این که یکی دو هفته ای از سال جدید گذشت شروع می کنیم به ارزیابی سال گذشته و در نظر گرفتن اهدافی برای سال جدید. و خلاصه به چشم بر هم زدنی نصف سال می گذرد و هنوز برنامه ریزی برای هدفی جدید را شروع نکرده ایم و رسماً از نیمه ی دوم سال به ورطه ی ناامیدی می افتیم که ای "وای
هیچ کاری نکردم!".
به همین خاطر شاید لازم باشد ارزیابی سال گذشته را در همان سال انجام دهیم و با آگاهی از دستاوردها و شکست ها، برنامه ی ریزی برای سال جدید را پیش از شروع سال به اتمام برسانیم. بدیهی است اگر در طول سال به شکلی منظم خود را ارزیابی کرده باشیم در این صورت ارزیابی کلی کار سختی نخواهد بود. وقتی واحد برنامه ریزی هفته باشد با از دست ندادن هفته، ماه را از دست نخواهیم داد و متعاقباً فصل را و در نهایت سال را.
ضرورتی ندارد اجبارا برای سال جدید اهداف جدیدی هم تعریف کنیم، کافیست نگاهی به تقویم سال قبل بیاندازیم همان فعالیت ها و برنامه های را که شروع نکردیم یا نیمه کاره ماندند، از سر بگیریم. همچنین اجباری برای تعیین اهداف خیلی دست نیافتنی نیز نیست.
به رسم گذشته، سوال های همیشگی تقدیم می شود:
- چند ساعت مطالعه کردیم؟
- چند ساعت ورزش کردیم؟
- چند ساعت گفتگوی سودمند داشتیم؟
- چند فیلم درست وحسابی دیدیم؟
- چند... تومان پس انداز کردیم؟
- چند مورد کار خیر انجام دادیم؟
- چند ساعت روی شناخت خودمان کارکردیم؟
- چند ویژگی مثبت در خود شناسایی کردیم؟
- چند ویژگی منفی در خود شناسایی کردیم و در صدد رفع آن برآمدیم؟
- چند مسئولیت که بر دوش مان سپرده شده بود را با کیفیت به اتمام رساندیم؟
- چند پیشنهاد کاری را که به تجربه و سررشته مان مربوط نمیشد، نپذیرفتیم؟
- چند بار شد که در اوج خشم، خود را آرام کردیم؟
- چند بار شد که استرس خود را به درستی مدیریت کنیم؟
- چند بازخورد مثبت به اطرافیان خود دادیم؟
- چه تصمیم هایی گرفتیم که خرسندمان کرد؟
- تا امروز که تقریبا پنجاه و دو هفته از سال 94 می گذرد، برای دستیابی به آرزوها یا به عبارت دقیق تر اهداف بلند مدت خود چه اقداماتی انجام داده ایم؟
مشخصات مدیر وبلاگ
عناوین یادداشتهای وبلاگ
بایگانی
دسته بندی موضوعی