• وبلاگ : وب سايت اختصاصي دکتر خسرو محمدي
  • يادداشت : سات روآر، نه سوادرودبار
  • نظرات : 114 خصوصي ، 869 عمومي
  • چراغ جادو

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خسرو 

    اندوه فقدان سردار قاسم سليماني امري است که اين ساعت‌ها و روزها بسياري از ايرانيان با هر گرايش و رويکردي از اعماق درونشان، آن را تجربه مي‌کنند. فقدان وي، حس خوبي را که حضورش ـ به دليل التيام در هم شکسته شدن غرور تاريخي ايران ـ ايجاد کرده بود، نابود کرد. سوگواره‌هايي که براي او سُروده و سر داده خواهد شد، برخاسته از حس عميق و تلخ در هم شکسته شدن مجدد غرور فروخورده ايراني در طول تاريخ است؛ گويا که «ايران» مجددا يتيم شده است. شهادت سردار قاسم سليماني يک زخم ملي است. يادمان نرود کجاي دنيا ايستاده‌ايم، وسط خاورميانه. جايي که صبحانه را با ترور در عراق مي‌خوريم، ناهار را با عمليات انتحاري در پاکستان سرو مي‌کنيم و شام را با انفجار در افغانستان... از کشورداري و فقر و فساد و بيکاري گله داريم، داشته باشيم اما ربطش ندهيم به مسئله امنيت يک کشور مقابل دشمن بيروني. نشويم وکيل مدافع رايگان جنايت‌هاي آمريکا. افرادي مثل شهيد قاسم سليماني، سرباز وطن بودند، چه در جنگ با عراق، چه در جنگ با دشمنان مستقيم و غيرمستقيم ايران. سردار قاسم سليماني مي‌توانست مثل برخي از دوستانش برود شرکت تاسيس کند، برود سراغ اقتصاد و خوب پول در بياورد. بچه‌هايش را بفرستد خارج از کشور. اما لباس نظامي را از تنش در نياورد. امثال او نه معمولي هستند نه پرتعداد. براي عافيت به دنيا نيامده‌اند و لذتي بيشتر از آنکه با همين لباس به شهادت برسند برايشان وجود ندارد. روحش در آرامش. اگر فکر مي‌کنيد مي‌شود با گل و بوسه و شعر، کشور را وسط آشوب و باروت و خون خاورميانه حفظ کرد، لازم است کمي اخبار را دنبال کنيد. اينجا ميان پشمينه‌پوش‌هاي تندخوي طالبان و اراذل و اوباش داعشي نمي‌شود فقط از گُل گفت. زامبي‌ها بو کردن گُل را نمي‌فهمند، آن را مي‌خورند! اين را وقتي دقيق‌تر متوجه مي‌شويد که صداي شليک موشک، گلوله و آژير آمبولانس ها زانويتان را سست کند. قصه‌هاي خاورميانه براي نخوابيدن است! خدا اين سرزمين را از خيانت،خشکسالي، جنگ و به ويژه بلاهت در امان دارد...!