• وبلاگ : وب سايت اختصاصي دکتر خسرو محمدي
  • يادداشت : سات روآر، نه سوادرودبار
  • نظرات : 114 خصوصي ، 869 عمومي
  • درب کنسرو بازکن برقی

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خسرو 
    جامعه‌يي که در آن هيچ‌کس حوصله‌ي صبر و شکيبايي براي به دست آوردنِ هدفي را ندارد، جامعه‌يي که براي رسيدنِ به هدفش، نمي خواهد هيچ تلاشي كند! جامعه‌ي مبتلا به «فرهنگِ سه‌خطي» است! ما مردمي شده‌ايم لنگه‌ي پينوکيو، که دوست داريم طلاهاي‌مان را بکاريم تا درختِ طلا برداشت کنيم. مردمي که دنبالِ گلد کوييست و پنتاگون و شرکت ‌هاي هرمي...‌ي مشابه مي‌افتند، يک جاي کارِشان لنگ مي‌زند. آن جاي کار هم اسم‌اش «فرهنگِ شکيبايي» است. فرهنگِ سه‌خطي به ما مي‌گويد اگر نوشته‌يي بيش‌تر از سه سطر شد، نخوان! فرهنگِ سه‌خطي به ما مي‌گويد راهِ رسيدن به هدف چون درست است، طولاني است, پس يا بي‌خيال‌اش بشو يا سراغِ ميان‌بُر بگرد! فرهنگِ سه‌خطي است که نزول‌خوري دارد، اختلاس دارد، دزدي دارد، بي‌سوادي دارد، رشوه دارد، تن‌فروشي دارد، حق‌خوري و هزار جور دردِ بي‌درمانِ ديگر دارد. فرهنگِ سه‌خطي است که اين همه آدمِ بي‌کار دارد. آدم‌هاي بي‌کاري که توقع دارند يک ساعت در روز کار کنند و ماهي چند ميليون درآمد داشته باشند! براي درکِ عمقِ فاجعه‌يي که بر سرِ فرهنگِ ما آمده، نيازي نيست خيلي جاي دوري برويم. به همين فيس‌بوک و شبكه هاي اجتماعي که نگاه کنيم، همه چيز دستمان مي‌آيد. وقتي که کسي مي‌نويسد: «اوه! طولاني بود، نخوندم!» يا «سرسري يه نيگاه انداختم, با کليّتش موافقم!» يا «چه حوصله‌يي !» يا «لايک کردم، ولي نخوندم!» و... يعني يک پُلي در جايي از مسيرِ فرهنگِ ما شکسته است که هيچ رفتني به هدف نمي‌رسد. آن پُل، همان فرهنگِ شکيبايي ست. جامعه‌يي که همه چيز را ساندويچي مي‌خواهد، در مطالعه, سه خط برايش بس است. در ازدواج؛ بين عشق و نفرت‌اش ده ثانيه زمان مي‌برد. در سياست؛ بينِ زنده‌باد و مُرده‌بادش، نصفِ روز کافي ست. در کار؛ از فقر تا ثروتش يک اختلاس فاصله دارد. در تحصيل؛ از سيکل تا دکتراي‌اش يک مدرک آب مي‌خورد. در هنر؛ از گمنامي تا شهرتش به اندازه‌ي يک فيلم دو دقيقه‌يي در يوتيوب است! فرهنگِ سه‌خطي به من اجازه مي‌دهد چيزي را نخوانده، بپسندم. موضوعي را نفهميده، تحليل کنم. راهي را نرفته، پيشنهاد‌ بدهم. دارويي را نخورده، تجويز نمايم. نظري را ندانسته، نقد کنم. اين فرهنگ به من اجازه مي‌دهد به هر وسيله‌يي براي رسيدن به هدفم متوسل شوم چون حوصله‌ي راه‌هاي درست را "که طولاني‌تر هم هست" ندارم.