• وبلاگ : وب سايت اختصاصي دکتر خسرو محمدي
  • يادداشت : سات روآر، نه سوادرودبار
  • نظرات : 114 خصوصي ، 869 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + خسرو 
    قرار بود با سواد شويم...
    يک عمر صبح زود بيدار شديم... لباس فرم پوشيديم... صبحانه خورده و نخورده... خواب و بيدار... خوشحال يا ناراحت ...با ذوق يا به زور...
    راه افتاديم به سمت مدرسه...قرار بود با سواد شويم...
    روي نيمکت هاي چوبي نشستيم، صداي حرکت گچ روي تخته ي سبز رنگي که مي گفتند سياه است را شنيديم. با زنگ تفريح نفس راحت کشيديم و زنگ آخر که مي خورد
    مثل يک پرنده که در قفسش باز مي شوداز خوشحالي پرواز کرديم. قرار بود با سواد شويم...
    و بعد
    نگراني... دلهره... حرف مردم...
    شب بيداري و تارک دنيا شدن
    کنکور شوخي نداشت...
    بايد دانشجو مي شديم...
    قرار بود با سواد شويم
    دانشگاه و جزوه و کتاب و امتحان و نمره و معدل... تمام شد...تبريک ...
    حالا ما ديگر با سواد شديم...
    فقط مي خواهم چند سوال بپرسم...
    ما چقدر سواد رفتار اجتماعي داريم؟ ما چقدر سواد فرهنگي داريم؟ ما چقدر سواد رابطه داريم؟ ماچقدر سواد دوست داشتن داريم؟؟ ماچقدر سواد انسانيت داريم؟ و ما چقدر سواد زندگي داريم؟
    قرار بود با سواد شويم...