می دانید چرا آدمی از تاریخ درس نمی گیرد ، بخاطر اینکه مطالبات شخصیتی و هویتی او از زندگی خیلی زیاد است. می خواهد خود را به همه ثابت کند ! دوست ندارد به اندازه ظرفیتش حرکت کند. انسان موجودی است که دست پرورده عقده حقارت است . به همین خاطر است که می خواهد خودرا به عالم وآدم اثبات کند. به همین خاطر است که بشدت برتری طلب است ! برتری طلبی آینه حقارت آدمی است . این موجود خیال باف ، می خواهد به خانواده خود بگوید که کسی است . می ترسد که کسی نباشد !!!بدین شکل است که آدمی بصورت دون کیشوت در می آید. متاسفانه خودش نمی داند. توهم نمی گذارد که واقعیت خود رادریابد. آنقدر در خیال بافی ها و توهم های خود غرق می شود که سرانجام بدام می افتد. همین سادگی ابلهانه است که بعدا گریبان او رامی گیرد واو را از زندگی ساقط می کند و باید دیر یا زود پاسخگوی ترکتازی های خود باشد !