سفارش تبلیغ
صبا ویژن
1 2 3 >

دمیده شدن روح بهار در کالبد هستی و خلقت دوباره از دل طبیعت خفته، آغازی طرب انگیز را نوید می دهد. حلول روزهای خجسته نوروز و آغاز سال 1396 بر شما عزیزان، مخاطبان گرامی و همچنین هم محلی ها و همشهری های عزیزم؛ ساتروآری های خوب مبارک و فرخنده باد. 

ضمن آروزی سالی آکنده از توفیق،سلامتی و شادکامی از درگاه ایزدمنان، امید است در سال جدید نیز از حضور گرم و همراهی صمیمانه شما بزرگواران بهره مند باشم.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

کم اتفاقی که نیست...

قرار است سالی تحویل شود...

به راستی... ساعت یک ظهر فردا چه میشود؟

آیا خورشید از اعماق زمین در می آید؟

آیا قرار است در هوا به جای اکسیژن، ذراتِ معلق طلا را نفس بکشیم؟

آیا خانه ی کوچکِ ما قصر میشود؟

آیا دانشِ اندکِ من فزونی می یابد؟

آیا چشمانِ بسته ی من باز میشود؟

آیا من فردا ظهر برای همیشه غفلت را کنار گذاشته و آگاهانه زندگی میکنم.....؟

آری...فردا فقط زمین به جایی که یک سال پیش از آن عبور کرده بود، برمی گردد و باز از آنجا عبور میکند...!

نه! فردا فقط روز اول ماه فروردین است!

و یکِ ظهرِ فردا فقط یک ظهرِ فردا است

روزی که بارها آغازش کردیم....

تحولِ ما می تواند ...در پاییزی ترین روزِ سال باشد....

یا گرم ترین روز تیری در تابستان....

و یا حتی در انجمادِ سردِ زمستان....

این تحولِ من و توست که میتواند سالی جدید را پیش روی ما آغاز کند....

نه !! هرگز سال جدید نمیتواند من و تو را متحول کند....

اما؛

فردا...

میتواند بهانه ای برای آغاز و شکفتنِ من و تو باشد....

فردا یا مقلب را بلندتر بگوییم

و با خلوص بیشتر از خدا بخواهیم

تا حالمان را به بهترین حال تغییر دهد....

اما این هم کافی نیست...

تغییر و تحول فقط با خواستن، اتفاق نمی افتد، برخاستن نیز می خواهد...

لازمه برخاستن، خودشناسی و رفتار آگاهانه است. لازمه تحول، شناخت خود است و قبل از آن، شناخت سایه ی خود...

قرآن کریم نشانه تغییر و تحول و رشد را عدم اطاعت کورکورانه و ناآگاهانه از گذشتگان می داند. این موضوع صرفا محدود به مسائل اعتقادی نمی شود. در هر زمینه ای لازم است آگاهانه و هوشیارانه عمل کرد. 

تاکنون به این موضوع توجه کرده ایم چه مقدار از اعمال و رفتار و حتی باورهایمان بازگشت و تقلیدی است کورکورانه از اعمال و رفتار اطرافیان و بویژه پدران و مادران و گذشتگانمان...!؟ قبول داریم که همه رفتارهای گذشتکان اشتباه نیست ولی موضوع انجام رفتارهای آگاهانه است...

البته که متاسفانه انسانها گرایش بسیار نیرومندی در(بازگشت به آشنا، آن هم از نوع منفی آن) دارند. مگر آنکه از روی آگاهی و (خودآگاهانه) به متفاوت بودن و متغیر عمل کردن بیاندیشیم و فکر کنیم، در این صورت با تقلید کورکورانه و رفتارهای عادت گونه به دیگران تهمت نمی زنیم، بی احترامی نمی کنیم، یک کلاغ چهل کلاغ نمی کنیم، دو به هم زنی نمی کنیم. آنگاه به همه احترام می گذاریم و با دل و جان محبت می کنیم و حسادت و کینه و دشمنی را کنار می گذاریم و سعی می کنیم مرهمی باشیم برای زخم های یکدیگر ...

اگر کسی بی محابا از هر فضایی برای بی احترامی و توهین و دو بهم زنی سوءاستفاده می کند، اگر کسی بجای آنکه سنگی روی سنگی بگذارد، مانع آبادانی و پیشرفت می شود، اگر کسی به دنبال تخریب افراد زحمت کش و موفق است، اگر کسی به دنبال ایجاد تفرقه و اختلاف در فامیل است تا ظاهرا به سودی برسد، اگر فردی حاضر است نهال کاشته شده همسایه را دور از چشم دیگران از ریشه درآورد یا حاضر است چراغ همسایه خاموش باشد حتی اگر این همسایه برادرش باشد... همه اینها حکایت از وجود رفتارهای ناآگاهانه و عدم وجود خودساختگی دارد. 

متاسفانه ما همواره به گونه ای عمل می نماییم که برایمان طبیعی تر و آشناتر است و ما آنچه را بدان عادت داریم تکرار خواهیم کرد؛ چنان چه بخواهیم به گونه ای متفاوت عمل کنیم، باید نسبت به اعمال خود آگاه شویم و اقدام موثر صورت دهیم تا که (آشنا) را با چیزی نوین جایگزین کنیم.

مسئله این نیست که دیگران ماراجدی بگیرند،مسئله این نیست که دیگران بپذیرند که چه اندازه خوب هستیم،مسئله این نیست که دیگران بدانند تا چه اندازه واجد شرایط و پسندیده هستیم. قبل از هر کسی، این خود ما هستیم که باید اینها را بدانیم و به آن ایمان داشته باشیم.

هرچه بیشتر ناآگانه رفتار کنیم و هر چه بیشتر رازهای نهفته داشته باشیم، بیمارتر هستیم، زیرا این رازها نمی گذارند خود اصلی مان باشیم. وقتی خود اصلی مان نیستیم، بیشتر خود و دیگران را آزار می دهیم. هنگامی که با خود آشتی کنیم، هستی نیز در همان سطح آرامش را به ما بازمی گرداند و هنگامی که با خود هماهنگ باشیم، با همه هماهنگ خواهیم بود و مردم نیز از عمل و حرف و زبان ما در امان خواهند بود. پس بیاییم اول با خود و با سایه ی خود آشتی کنیم تا زمینه های تغییر و تحول به وجود آید. 

پیشاپیش آغاز سال 1396 را خدمت همه عزیزان و به ویژه سات روآری های عزیز تبریک گفته و آرزو دارم این سال برای همه ما با استعانت از ذات باری تعالی سالی همراه با تحول و تعالی در همه ابعاد فردی، خانوادگی و اجتماعی باشد.

ارادتمند: دکتر خسرو محمدی


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

برای رفتن به استان مازندران 3 محور کندوان، هراز و فیروزکوه پیش‌رو هستند که ما باید مسیر فیروزکوه را انتخاب کنیم.

چون اکثر گردشگران برای سفر به شمال، ابتدا به تهران می‌آیند و از آنجا راهی می‌شوند، توضیحات مسیر از مبدا تهران به مقصد سوادکوه و شیرگاه بیان می شود.

نقطه آغاز مسیر، محل تلاقی اتوبان شهید بابایی و جاده دماوند است؛ یعنی چه از چهارراه تهرانپارس به سمت شمال بیاییم و چه از میدان نوبنیاد به سمت شرق، به این نقطه می‌رسیم.

از نقطه آغاز مسیر بعد از 9 کیلومتر، به جاجرود می‌رسیم و بعد از آن به بومهن و رودهن، مسیر را ‌تا شهر دماوند ادامه می‌دهیم.

جهت اطلاع از نقطه آغاز مسیر راه تا شهر دماوند 40 کیلومتر راه است. یک نکته هم این که شهری که در مسیر تهران ـ ‌شمال است و اکثرا آن را دماوند می‌نامند، در حقیقت‌ گیلاوند نام دارد و برای رفتن به دماوند باید وارد فرعی شویم. مسیر خود را از گیلاوند به سمت شمال، ادامه می‌دهیم.

تقریبا 75 کیلومتر بعد از گیلاوند و با عبور از آبسرد و جابان و ... به شهر فیروزکوه می‌رسیم و 17 کیلومتر بعد از فیروزکوه، وارد دروازه استان مازندران یعنی "گدوک" می‌شویم؛ «شهرستان سوادکوه» از همان‌جا شروع می‌شود.

بعد از رفع خستگی و تشنگی در گدوک، مسیر خود را به سمت شمال ادامه می‌دهیم؛ مسیری سراشیبی به نام «گردنه گدوک.»

3 کیلومتر بعد از چشمه گدوک، با کمی دقت به سمت راست، متوجه آبشار صخره‌ای زردرنگی خواهیم بود که به آن «آبشار شورآب» گویند.

بالای این آبشار، ریل قطار و آن سوی ریل، روستای شورآب واقع شده است(البته این آبشار و ریل قطار از جاده قدیم گدوک قابل مشاهده است).

قابل توجه این‌که، سرچشمه آب این آبشار از چشمه‌ای داخل تونل قطار می‌آید و جالب‌تر این که پزشکان روسی در جنگ جهانی دوم به این نتیجه رسیدند که این آب به دلیل املاح خاص، می‌تواند برای زخم سربازان مفید باشد.

بعد از منطقه شورآب، همچنان که در گردنه گدوک به سمت پایین در حرکتیم، در سمت راست و چپ، کوه‌های سنگی عظیمی وجود دارد. در دل کوه‌های سمت راست، شاهد 3 ریل موازی قطار، به فاصله حدود 100 متر خواهیم بود که به آنها «3 خط طلا» می‌گویند. بعد از گذشتن از 3 خط طلا و تونل، وارد اولین شهر از شهرستان سوادکوه، «ورسک» می‌شویم.

بعد از گذشتن از ورسک و پس از عبور از پادگان دوآب، بالای تپه‌ای در سمت چپ، دیواری کوتاه ولی قطور را می‌بینیم که در وسط آن ستونی به یادبود، سر بلند کرده است. این محوطه «آرامگاه اخوت» نام دارد.

داستان از این قرار بوده که وقتی کارگران راه‌آهن مشغول حفر تونل معروف به تونل ششم بودند، ناگهان کوه ریزش کرده و همگی آنها که حدود 40 نفر بودند با لباس کار، چکمه، تیشه، بیل و کلنگ در این محل مدفون می‌شوند.

چند دقیقه بعد از گذشتن از آرامگاه اخوت، سمت راست تابلوی «به سمت سمنان» را می‌بینیم که با کمی دقت در ابتدای این جاده، در دل کوهی عظیم، غار عجیبی وجود دارد به نام «غار اسپهبد خورشید» که به گفته پژوهشگران، بزرگ‌ترین طاق طبیعی دنیا است.‌

اسپهبدان خورشید نام سردار رشید مازندرانی بود که در ابن تنگه جلوی هجوم اعراب به مازندران را گرفت.

چند کیلومتر جلوتر، به شهر بعدی شهرستان سوادکوه، یعنی «پل‌سفید» می‌رسیم. این شهر، برای اکثر گردشگران، نامی آشنا است زیرا «دریاچه شور مست» در حومه پل سفید قرار دارد.

بعد از پل سفید، به «پلیس راه سوادکوه» می‌رسیم، این منطقه به «دوراهی آلاشت» معروف است.

برای رفتن به آلاشت در این دوراهی به سمت چپ از جاده اصلی سواد کوه محور ارتباطی تهران به قائمشهر جدا شده و پس از عبور از روی رودخانه تلار به طرف غرب به طول 25 کیلومتر ادامه می یابد و از اماکن بسیار زیبائی عبور می کند . آلاشت در ارتفاعات نیمه جنگلی البرز مرکزی قرار دارد و اغلب ساختمانهای آن با خشت خام ساخته شده و سقف آنها به شکل زیبائی با تخته یا لت پوشش داده شده اند . کوچه های آن با پهنای کم و شیب فراوان سنگ فرش بوده و هر گوشه ای از آلاشت برای خود نامی خاص دارد و کل محل به چند محله با نامهای خاص تقسیم شده است.

 در ادامه محور اصلی بعد از پلیس‌ راه به شهر بعدی یعنی «زیرآب» می‌رسیم. در «زیرآب» علاوه بر جاذبه‌های طبیعی، امامزاده‌های بسیاری مدفون هستند. امام زاده عبدالحق  در مرکز شهر زیر آب قرار دارد و به همراه امامزاده عبدالله آمل و تکیه پهنه کلا ساری جز بهترین جاذبه های زیارتی مازندران است .

16 کیلومتر بعد از زیرآب، به شمالی ترین شهر شهرستان سوادکوه، یعنی «شیرگاه» می‌رسیم. گردشگرانی که قصد «سوادکوه گردی» دارند، بهتر است، شیرگاه را مکان استقرار خود قرار دهند.

به یقین از شیرگاه، دسترسی به آبشار گزو، جنگل‌های شاه کلا،‌ آبشار پلنگ دره، سد خاکی البرز، سنبل رود، دوشاخه سنگ،‌ پل شاهپور، جوارم و هفت حوض بسیار آسان‌تر از جاهای دیگر سوادکوه است.

کمتر جایی وجود دارد که دشت و کوه و رود و جنگل در یکجا‌ جمع شوند. در شیرگاه، شاهد این مهمانی خواهیم بود. شیرگاه، دشتی است که رودخانه تالار از وسط آن می‌گذرد و توسط کوه‌های جنگلی انبوه احاطه شده است. شیرگاه‌ جایی است که در بهار تعداد شکوفه‌های لیمو و پرتقال، گاهی بیشتر از تعداد برگ‌های درخت می‌شود.‌ شیرگاه جایی است که به دلیل موقعیت جغرافیایی استثنایی، اکثر اوقات ابرها به‌وسیله کوه‌های پر درخت و جنگلی سر به فلک کشیده، غافلگیر می‌شوند و در آنجا خیمه می‌زنند و می‌بارند. شیرگاه جایی است که دو رودخانه تالار و کسلیان، در یک نقطه به هم رسیده و به یکدیگر دست دوستی داده و تا دریای خزر، همسفر می‌شوند. به محل تلاقی این دو رودخانه «دوآب» یا به گویش محلی «دئوتک» می‌گویند.‌

به امید دیدن دیدنی‌های سوادکوه...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

سوادکوه، شهرستانی است در قسمت مرکزی استان مازندران که از شمال به قائم‌شهر از جنوب به شهرستان فیروزکوه از شرق به شهرستان ساری و از غرب به شهرستان بابل می‌رسد. سوادکوه به دلیل موقعیت جغرافیایی کم‌نظیر، از انبوه‌ترین و بکرترین جنگل‌های استان‌های شمالی (جنگل های هیرکانی) برخوردار است.

برخلاف تصور اکثر گردشگران، سوادکوه یک شهر نیست، سوادکوه شامل شهرهای شیرگاه، زیرآب، پل سفید، آلاشت، ورسک و ده‌ها روستای کوچک و بزرگ است. ‌برخی سوادکوه را پایتخت طبیعت ایران می‌دانند؛ با بیان قابلیت‌های طبیعی سوادکوه، پی به این واقعیت خواهیم برد.

در سفر به سوادکوه می‌توانید دیدنی‌های زیر را در نظر داشته باشید:

آبشار 27 متری گزو، پل ورسک و 3 خط طلا، آبشار پلنگ‌دره، جنگل‌های لفور و شاه‌کلا، آبشار سله‌بن، برج لاجیم، دوشاخه سنگ، سرچشمه دراسله، یخچال‌های کوهستان، دریاچه شورمست، هفت حوض، مجتمع تفریحی سنبل رود، سد خاکی البرز، پل شاهپور، موزه و رصدخانه آلاشت و غار اسپهبد خورشید که به عنوان بزرگ‌ترین طاق طبیعی دنیا شناخته شده است.

حالا خود قضاوت کنید آیا سواد کوه «پایتخت طبیعت ایران» نیست؟!


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

اگر جاذبه زمین نبود,

کسی حلق آویز نمی شد,

وتیغه گیوتین روی گردن کسی فرود نمی آمد,

نه ماشین اینقدر قیمتش بالا میرفت,

نه بلیط هواپیما,

نه در طول هفته ترافیک خیابانها سنگین می شد,

نه آخر هفته جاده های شمال,

چقدر کار گشت ارشاد سخت می شد,

باید آسمان را از گناه پاک میکرد,و نمی توانست,...

اگر جاذبه زمین نبود,

می شد میان دانه های معلق باران و برف گشت زد,

و نیمکتها زیر باران خیس نمی شدند,...

اگر جاذبه زمین نبود,

جای پای هیچکس آنقدر سفت نمی شد,

که برای از جا کندنش نیاز به جنگ یا انقلاب باشد,

ومرگ,سقوط,عشق برای خیلی ها,اینقدر ترسناک نبود,...

اگر جاذبه زمین نبود,

آدم بهشت را رها نمیکرد,تا بزمین بیاید...

افشین یداللهی,...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

واپسین پنجشنبه که می آید 

زمین از نواختن سمفونی بهار باز می ایستد

آسمان بازی اش میگیرد

و باد یاد تو را به خاطر می آورد

واژه از شعر میگریزد 

سکوت سنگ به هیاهوی شهر پنجه میکشد

مردگان هیچگاه به تمامی نمی میرند

تکه ای از خواب زندگان را با خود به خاک میبرند

با کور سوی شمعی روشن 

از اعماق گذشته باز می گردند 

پنجشنبه آخر نشانی از بهار ندارد 

به یاد رفتگان...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

می گویند انسان مدرن ، انسانی است که دوست دارد سردی هوا را از لای کلمات کشف کند و همانجا، توی کلمات یخ بزند. 

بله. خوب و فوق العاده است که آدم به جای هزار بار گفتنِ دوستت دارم، آن را با یک بوسه بی هوا، یک کادوی بی مناسبت، یک مسافرت بی برنامه نیمه شبی، نشان دهد. خوب و فوق العاده است که آدم تلفن را بردارد بگوید : سلام. زنگ زدم حالتان را بپرسم. خوب و فوق العاده است که چند خط بنویسد و ارسال کند یا بگذارد زیر بالش، بچسباند روی در یخچال یا حتا در فیس بوک، به اشتراک بگذارد. اهمیت دادن را اینطور نشان دهد. 

با این حال، خیلی خوب است که در روزهای تلخ، در مواقع خشم و اندوه و قهر - آن موقع که قلب یادش می رود دوست داشته باشد و مغز، به چیزی الا زهر واقعه فکر نمی کند- هیچ کسی، انسان مدرن نباشد. همه ما آن ادم های کلاسیک باشیم که با هم حرف می زدند و دردهایشان را می گفتند. آن را نشان نمی دادند با روی مبل خوابیدن، با بی محلی به پیام ها و نشانه ها و با مشغول کردن خودشان به هر چیزی الا آنچه باید.

 من استاد می شناسم که شاگردهای غیر محبوبش را با بی محلی از کلاس می راند تا فقط عزیزترها به کلاسش بیایند. من مرد میشناسم که هزار انگ و ننگ، به رفقایش می بندد تا خشمش از موفقیت شان را بپوشاند. من زن می شناسم که سر یک هیچ کوچک، رختخوابش را می برد توی یک اتاق دیگر. تا صبح، با هزار نفر چت می کند و حرف می زند تا خشمش را کم کند اما با آن که باید، لال می شود و نشان می دهد. 

ماها نیاز داریم که کلاسیک باشیم. بنشینیم روبروی هم. اخم کنیم. داد بزنیم. گریه کنیم. ولی حرف بزنیم. زیاد و طولانی. از ترس هایمان بگوییم. از غم هایمان. از چیزی که فکر می کنیم اتفاق افتاده. حرف بزنیم و بشنویم و فکر کنیم. بیایید این طور وقت ها، کلاسیک باشیم.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

یاد بگیریم وقتی کسی با ما درد دل می کند 

شاید دنبال گوشی برای شنیدن می گردد

بگذاریم حرف هایش را، درد هایش را بگوید.

نسخه نپیچیم برایش

خودمان را ناجی روحش نپنداریم 

از حرف هایش بر علیه خودش استفاده نکنیم و اگر دوستی مان کمرنگ شد دردهایش را جار نزنیم

رازدار او باشیم

گاه هدف آدم ها از درد دل فقط گفتن حرف های به دل مانده است 

بگذاریم آدم ها حرفشان را بزنند

خفه شان نکنیم ...لطفا

سعی کنیم سکوت کنیم و آنها را سراپا بشنویم

نقش درمانگری را به اهلش بسپاریم

اما میتوانیم همراه دلپذیری برای اطرافیان خود باشیم، کافیست همدلی را بیاموزیم...


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

با نزدیک شدن به بهار، نوروزخوانان در مازندران، 15 روز پیش از فرا رسیدن عید نوروز به روستاها می‌روند و با خواندن اشعار در مدح امامان، ترانه‌های محلی، آغاز سال نو و خانه تکانی را به آنان مژده می‌دهند. 

نوروز خوانان چند نفر هستند که یک نفر اشعار را می‌خواند، یک فرد ساز می‌زند، نفر دیگر که به آن کوله‌کش یا بارکش می‌گویند که به در خانه‌های مردم می‌رود و آواز محلی می‌خواند: 

باد بِهارون بِیَمو / نِئروز سِلطون بِیَمو 

مژده هادین دوستان رِ / گل بیَمو گلستون رِ 

بهار آمد بهار آمد خِش آمد / علی با ذولفقار آمد، خوش آمد 

نِئروزتان نِئروز دیگر / شِه ما رِ سال نِئ بووئه مِوارِک


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

"دنیا برای بهتر شدن، به زنانی جسور، قائم به ذات و با ایمان نیاز دارد.


اولین دیدگاه را شما بگذارید

  

مشخصات مدیر وبلاگ

دکتر خسرو محمدی [60]

متخصص رواندرمانی و مشاوره، مدرس دانشگاه، پژوهشگر حوزه علوم رفتاری
ویرایش

لوگوی دوستان













ویرایش

طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ