• وبلاگ : وب سايت اختصاصي دکتر خسرو محمدي
  • يادداشت : اقوام ساتروآر
  • نظرات : 1 خصوصي ، 9 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + حسين فرهنگ مهر 
    سلام و سپاس.
    خواهشمندم فرهنگ مهر از خانواده نوروزي چالکي که از بابل تا تهران و کانادا ميزيند و نام تافته که زنده ياد محمدعلي تافته کفاکي از اين خانواده است را بر فهرست آجي ها و جوسرايي ها بيفزايند.
    چنانچه به آگاهي بيشتر نياز باشد در خدمتتان هستم.
    سپاسگزارم
    پاسخ

    سلام. متشكرم از توجهتون جناب فرهنگ مهر. سپاسگزار خواهم بود چنانچه در مورد نكته اي كه فرموديد، منبع و رفرنسي نيز معرفي فرماييد. ارادتمند: محمدي
    + مدير وبلاگ 
    با سلام
    در روز هشتم شهريور آقاي حاج حسين دادمهر(براغ)، پدر شهيد شعبانعلي دادمهر، دار فاني را وداع و به ديار باقي شتافتند. غفران و رحمت الهي را براي اين پدر بزرگوار خواهانيم و براي بازماندگانش صبر جزيل آرزو مي كنيم.
    به فرزندان غيور ايشان و خانواده هاي محترم دادمهر، براغ، فرهادي و نجفي تسليت عرض مي نمايبم.
    صبح روز نهم شهريور تشييع جنازه باشكوهي براي اين پدر گرامي شهيد در روستاي مرزيدره لفور برگزار شد. روحش شاد
    + مدير وبلاگ 
    گفته مي‌شود که بيشتر اوقات سقراط جلوي دروازه شهر آتن مي‌نشست و به غريبه‌ها خوشامد مي‌گفت.
    روزي غريبه‌اي نزد او رفت و گفت:
    “من مي‌خوام در شهر شما ساکن شوم. اينجا چگونه مردمي دارد؟”
    سقراط پرسيد:
    “در زادگاهت چه جور آدم‌هايي زندگي مي‌کنند؟؟”
    مرد غريبه گفت:
    “مردم چندان خوبي نيستند. دروغ مي‌گويند، حقه مي‌زنند و دزدي مي‌کنند. به همين خاطر است که آنجا را ترک کرده‌ام؟؟”
    سقراط خردمند مي‌گويد:
    “مردم اينجا هم همانگونه‌اند. اگر جاي تو بودم به جستجويم ادامه مي‌دادم.”
    چندي بعد غريبه ديگري به سراغ سقراط مي‌آيد و درباره مردم آن سوال مي‌کند.
    سقراط دوباره پرسيد:
    “آدم‌هاي شهر خودت چه جور آدم‌هايي هستند؟”
    غريبه پاسخ داد:
    “فوق‌العاده‌اند، به هم کمک مي‌کنند و راستگو و پرکارند. چون مي‌خواستم بقيه دنيا را ببينم ترک وطن کردم.”
    سقراط انديشمند پاسخ داد:
    “اينجا هم همينطور است. چرا وارد شهر نمي‌شوي؟ مطمئن باش اين شهر همان جايي است که تصورش را مي‌کني؟!”
    وقتي تغيير نکنيم هرکجا برويم آسمان همين رنگ است
    + مدير وبلاگ 

    سلام جناب آقاي علينژاد

    متاسفانه بنده هم شما را بجا نياوردم و سعادت زيارت شما را نداشتم. البته مشخصات کامل بنده در صفحه اول وبلاک درج شده است و به لطف خدا دهه چهارم عمرم را مي گذرانم.

    از آنجا که مطلبتان را محرمانه ارسال کرديد نتوانستم آن را به نمايش بگذارم ولي صلاح دانستم در خصوص مطالب شما که از سر دلسوزي است و دل پري که از بعضي ها داريد، مطالبي را درج نمايم.

    هم ولايتي عزيز؛

    1- درست است که دره اي بين پايين محله و بالا محله حائل شده است، اما فاصله بين افراد را پديده هاي جغرافيايي تعيين نمي کند، بلکه اين ذهن افراد است که متاسفانه اين طبقه بندي هاي غلط را به وجود مي آورد.

    2- خيلي از مطالبي را که در مورد برخي رفتارهاي ناصواب برخي اهالي و وضعيت شورا به حق اشاره کرديد، مدتي است مورد انتقاد بنده و برخي دوستان ديگر نيز هست که نتيجه اش فقط حمله و هتک حرمت و بي احترامي بوده است. به همين خاطر دست به راه اندازي وبلاگ زدم و فضايي ايجاد کردم تا افراد بتوانند مطالب و انتقادات خود را درج نمايند اما نتيجه اش صرفا برخوردهاي توهين آميز به بنده و خانواده ام بوده است. بخشي از اين مطالب در صفحه اصلي وب و همچنين در قسمت نظرا تو يادداشت هاي «ساتروآر، نه سوادرودبار»، قابل مشاهده است.

    * با اين حال بنده همچنان به روستاي آبا و اجدادي ام و همل محلي ها و فاميل عزيزم عشق مي ورزم و معتقدم:

    1- محل زندگي خوب، روستاي خوب، شهر و کشور خوب، درست کردني است و نه يافتني.

    2- چنانچه اطراف و محيط پيرامون ما پر از پليدي و رفتارهاي ناصواب است، نه به خاطر وجود آدم هاي بد، که به خاطر سکوت آدم هاي خوب است. برادر گرامي کاري بايد کرد، اما اين کار فروختن و رفتن نيست.

    با آرزوي توفيق الهي براي جنابعالي و ديگر هم محلي هاي گرامي